معنی طاغی

طاغی

0 بازدید
(ع ص) از حد درگذرنده. (منتهی الارب). کسی که از حد طاعت و ادب درگذشته باشد. (غیاث اللغات). || نافرمان. (منتهی الارب). ج، طغات. (مهذب الاسماء). غیرمنقاد. عاصی. سرکش. مرید. متجاوز از حد و قدر. غالی در کفر. زیاده رو. || ستمکار. (منتهی الارب): زمین تو گوئی مر خصم ملک را بگرفت بدان زمان که برآمد ز طاغیان فریاد. مسعودسعد. چو روز رزم تو بر طاغیان خزان باشد ز خون چگونه کند ذوالفقار تو گلشن. مسعودسعد. تیغ او اندر زمانه حشمتی منکر نهاد تا ازو طاغی و یاغی عبرتی منکر گرفت. مسعودسعد. ندانستند که تأیید دین محمدی، رایت هر طاغی نگونسار کند. (ترجمهٔ تاریخ یمینی ص ۳۹۲). زانکه انسان در غنا طاغی شود همچو پیل خواب بین یاغی شود.مولوی. هارون الرشید را چون ملک و دیار مصر مسلم شد، گفتا بخلاف آن طاغی که بغرور ملک مصر دعوی خدائی کرد، نبخشم این مملکت را الا به خسیس ترین بندگان. (گلستان). و در فارسی کلمهٔ طاغی با فعل «شدن» ترکیب میشود و به معنی نافرمانی کردن بصورت فعل لازم به کار میرود.
راهنمای اختصارات لغت‌نامه دهخدا

نشانه‌های اختصاری و معانی آن‌ها

اِ = اسم

اِخ = اسم خاص

اِ صوت = اسم صوت

اِ فعل = اسم فعل

اِ مرکب = اسم مرکب

اِ مص = اسم مصدر

ص = صفت

ص نسبی = صفت نسبی

ن تف = نعت تفضیلی

نف = نعت فاعلی

ن ل = نسخه بدل

ن م = نعت مفعولی

ع = عربی

ظ = ظاهراً

ج = جلد

ج، = جمع

جِ = جمعِ…

جج، = جمع‌الجمع

ججِ = جمع‌الجمعِ…

ص = صفحه

صص = صفحات

مص = مصدر

مص مرکب = مصدر مرکب

ح = حاشیه

حامص = حاصل مصدر

چ = چاپ

|| = نشانه معنی بعدی مدخل

__ = نشانه ترکیب یا زیرمدخل

ق = قید

ق.م. = قبل از میلاد

م. = میلادی

(ص) = صلّی‌الله علیه و آله و سلم

(ع) = علیه‌السلام

(س) = سلام‌الله علیه

فان = فرهنگ اسدی نخجوانی

حفان = حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی

حبط = حبیب‌السیر چاپ طهران

خارج می‌شوید؟

برای خروج از سایت اطمینان دارید؟

برای دسترسی باید وارد شوید