معنی سیاه

سیاه

0 بازدید
(ص) در مقابل سفید. (برهان). اسود: یخچه می بارید از ابر سیاه چون ستاره، بر زمین از آسمان.رودکی. همه جامه کرده کبود و سیاه همه خاک بر سر بجای کلاه.فردوسی. سیاه سنگی اندر میان دشت گهی بروزگار شود گوهری چو دانهٔ نار. فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص ۱۱۰). غایت رنگها است رنگ سیاه که سیه کم شود بدیگر رنگ.ناصرخسرو. اگرچه موی سیاه و سپید هر دو یکی است مرا که فارغم از نازکی و برنایی. مجیرالدین بیلقانی. || غلام حبشی و زنگی. (برهان) (از جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (آنندراج): ایستاده بخشم بر در او این بنفرین سیاه روخ چکاد. حکاک (از لغت فرس اسدی ص ۱۰۶). ز بنفشه تاب دارم که ز زلف او زند دم تو سیاه کم بها بین که چه در دماغ دارد. حافظ (از جهانگیری). || تاریک. مظلم : شب سیاه بدان زلفکان تو ماند سپید روز بپاکی رخان تو ماند.دقیقی. چه گویم چرا کشتمش بی گناه چرا روز کردم بر او بر سیاه.فردوسی. از آن پس که برگشت از آن رزمگاه که رستم بر او کرد گیتی سیاه.فردوسی. تا گنج او خراب شد و فیل او اسیر تا روز او سیاه شد و حال او فگار. منوچهری. در سایهٔ شب شکست روزم خورشید سیاه شد ز سوزم.خاقانی. در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت. حافظ. - پول سیاه؛ پولی که از نیکل و مس سکه زنند. - حرف سیاه؛ حروفی که در مطبعه از لحاظ قطع و درازا به همان نسبت حروف معمولی باشد ولیکن درشت تر از پهنا. - روسیاه : ز بس زنگی کشته بر خاک راه زمین گشته بر آسمان روسیاه.نظامی. رجوع به ذیل این ترکیب و سیاه روی شود. - سیاه گشتن دل از چیزی؛ سیر شدن دل از آن، چنانکه پروای حال او نکند و هرگز بدو توجه ننماید: مراد من ز خرابات چونکه حاصل شد دلم ز مدرسه و خانقاه گشته سیاه.حافظ. - قلب سیاه : نقد دلی که بود مرا صرف باده شد قلب سیاه بود از آن در حرام رفت.حافظ. || نحس. شوم. || وارون. وارونه. || مست طافح از خود بی خبر. (برهان) (جهانگیری): زلفت که بد سیاه خرابات لعل تو هشیار گشت و چشم تو مانده ست در خمار. رفیع الدین لنبانی (از فرهنگ رشیدی). منم سیاه خرابات لعل او چون جام که ذوقهاست مرا زآن شراب نوش گوار. رفیع الدین لنبانی (از جهانگیری). || خط چهارم است از جملهٔ هفت خط جام که خط ازرق باشد. (برهان) (جهانگیری) (فرهنگ رشیدی).
(اِخ) نام اسب اسفندیار است و چون سیاه بوده بدین نام میخوانند. (برهان) (فرهنگ رشیدی) (از جهانگیری). || (اِ) اسب سیاه بطور مطلق : تو بردار زین و لگام سیاه برو سوی آن مرغزاران پگاه.فردوسی. بیارید گفتا سیاه مرا نبرده قبا و کلاه مرا.فردوسی. ابا خود ببرده ست خنگ و سیاه که بد بارهٔ نامبردار شاه.فردوسی. از پشت سیاه زین فروکرد بر زردهٔ کامران برافکند.خاقانی.
راهنمای اختصارات لغت‌نامه دهخدا

نشانه‌های اختصاری و معانی آن‌ها

اِ = اسم

اِخ = اسم خاص

اِ صوت = اسم صوت

اِ فعل = اسم فعل

اِ مرکب = اسم مرکب

اِ مص = اسم مصدر

ص = صفت

ص نسبی = صفت نسبی

ن تف = نعت تفضیلی

نف = نعت فاعلی

ن ل = نسخه بدل

ن م = نعت مفعولی

ع = عربی

ظ = ظاهراً

ج = جلد

ج، = جمع

جِ = جمعِ…

جج، = جمع‌الجمع

ججِ = جمع‌الجمعِ…

ص = صفحه

صص = صفحات

مص = مصدر

مص مرکب = مصدر مرکب

ح = حاشیه

حامص = حاصل مصدر

چ = چاپ

|| = نشانه معنی بعدی مدخل

__ = نشانه ترکیب یا زیرمدخل

ق = قید

ق.م. = قبل از میلاد

م. = میلادی

(ص) = صلّی‌الله علیه و آله و سلم

(ع) = علیه‌السلام

(س) = سلام‌الله علیه

فان = فرهنگ اسدی نخجوانی

حفان = حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی

حبط = حبیب‌السیر چاپ طهران

خارج می‌شوید؟

برای خروج از سایت اطمینان دارید؟

برای دسترسی باید وارد شوید