معنی سیامک

سیامک

0 بازدید
[ مَ ] (ص) مجرد که از ترک و تجرد باشد. (برهان) (آنندراج). برساخته فرقهٔ آذرکیوان است. رجوع به فرهنگ دساتیر ص ۲۵۴ شود. در اوستا «سیامک» به معنی سیاه موی مند، دارای موی سیاه و جزو اول آن «سیاوا» (سیاه) است. (از برهان قاطع چ معین).
[ مَ ] (اِخ) نام پسر کیومرث. (برهان) (از آنندراج) (غیاث): سیامک بدش نام فرخنده بود کیومرث را دل بدو زنده بود.فردوسی.
[ مَ ] (اِخ) نام یکی از پهلوانان توران که در جنگ دوازده رخ بدست گرازهٔ ایرانی کشته شد. (برهان): گرازه بشد با سیامک بجنگ چو شیر ژیان با دمنده نهنگ.فردوسی.
راهنمای اختصارات لغت‌نامه دهخدا

نشانه‌های اختصاری و معانی آن‌ها

اِ = اسم

اِخ = اسم خاص

اِ صوت = اسم صوت

اِ فعل = اسم فعل

اِ مرکب = اسم مرکب

اِ مص = اسم مصدر

ص = صفت

ص نسبی = صفت نسبی

ن تف = نعت تفضیلی

نف = نعت فاعلی

ن ل = نسخه بدل

ن م = نعت مفعولی

ع = عربی

ظ = ظاهراً

ج = جلد

ج، = جمع

جِ = جمعِ…

جج، = جمع‌الجمع

ججِ = جمع‌الجمعِ…

ص = صفحه

صص = صفحات

مص = مصدر

مص مرکب = مصدر مرکب

ح = حاشیه

حامص = حاصل مصدر

چ = چاپ

|| = نشانه معنی بعدی مدخل

__ = نشانه ترکیب یا زیرمدخل

ق = قید

ق.م. = قبل از میلاد

م. = میلادی

(ص) = صلّی‌الله علیه و آله و سلم

(ع) = علیه‌السلام

(س) = سلام‌الله علیه

فان = فرهنگ اسدی نخجوانی

حفان = حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی

حبط = حبیب‌السیر چاپ طهران

خارج می‌شوید؟

برای خروج از سایت اطمینان دارید؟

برای دسترسی باید وارد شوید