(ع اِ) بازار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء): به سوق صیرفیان در حکیم را آن به که بر محک نزند سیم ناتمام عیار.سعدی. - سوق عکاظ؛ بازار عکاظ. رجوع به عکاظ شود. || سوق الحرب؛ سخت ترین جای جنگ. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب).
[ سَ ] (ع مص) راندن چارپا را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). راندن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص ۶۰). || در جان کندن درآمدن بیمار. || بر ساق کسی زدن. || دست پیمان راندن از ستور و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج).
[ سَ وَ ] (ع مص) خوب ساق شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || (اِمص) خوبی ساق. (منتهی الارب).
(اِخ) قصبه ای از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویهٔ شهرستان بهبهان. دارای ۲۵۰۰ تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات، برنج، پشم، انار، انجیر، انگور، لبنیات. شغل اهالی زراعت و حشم داری. صنایع دستی آنان قالی و قالیچه و جوال و گلیم و پارچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۶).