معنی رشکی همدانی

رشکی همدانی

0 بازدید
[ رَ یِ هَ مَ ] (اِخ) اسمش محسن بیک و در فن علاقه بندی ممتاز اما هرزه گرد و بی پروا و غماز بود بحدی که در تبریز عسس کشته و هم در آنجا کشته شد. (از آتشکدهٔ آذر چ شهیدی ص ۲۶۲). صادقی کتابدار گوید: از مردم زادگان همدان و پسر حسن بیگ لنگ درودآبادی است. در فن علاقه بندی سرآمد اقران و امثال بود ولی بی نهایت لوند و ولگرد و بی باک و بدنفس بود... اگرچه عقل نداشت ولی فهمش خوب بود. (از مجمع الخواص ترجمهٔ خیامپور ص ۱۹۷). ابیات زیر از اوست: رفتم و اندوه هجران ترا بردم بخاک تا بدانم بی تو حال خفتگان خاک چیست. * * * رفتم از کوی تو ای خوبه جفا کرده بگو صرف اوقات به آزار که خواهی کردن. * * * هستند بسی کشتنی آغاز زمن کن ترسم که به تنگ آیی و من زنده بمانم. و رجوع به الذریعه ج ۹ بخش ۲ و فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود.
راهنمای اختصارات لغت‌نامه دهخدا

نشانه‌های اختصاری و معانی آن‌ها

اِ = اسم

اِخ = اسم خاص

اِ صوت = اسم صوت

اِ فعل = اسم فعل

اِ مرکب = اسم مرکب

اِ مص = اسم مصدر

ص = صفت

ص نسبی = صفت نسبی

ن تف = نعت تفضیلی

نف = نعت فاعلی

ن ل = نسخه بدل

ن م = نعت مفعولی

ع = عربی

ظ = ظاهراً

ج = جلد

ج، = جمع

جِ = جمعِ…

جج، = جمع‌الجمع

ججِ = جمع‌الجمعِ…

ص = صفحه

صص = صفحات

مص = مصدر

مص مرکب = مصدر مرکب

ح = حاشیه

حامص = حاصل مصدر

چ = چاپ

|| = نشانه معنی بعدی مدخل

__ = نشانه ترکیب یا زیرمدخل

ق = قید

ق.م. = قبل از میلاد

م. = میلادی

(ص) = صلّی‌الله علیه و آله و سلم

(ع) = علیه‌السلام

(س) = سلام‌الله علیه

فان = فرهنگ اسدی نخجوانی

حفان = حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی

حبط = حبیب‌السیر چاپ طهران

خارج می‌شوید؟

برای خروج از سایت اطمینان دارید؟

برای دسترسی باید وارد شوید