معنی رشف

رشف

0 بازدید
[ رَ ] (ع مص) مکیدن آب را: رشف الماء رشفاً. و منه المثل: الرشف انقع؛ یعنی مکیدن آب اندک اندک تسکین دهنده تر است مر تشنگی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مکیدن آب. (از آنندراج) (ناظم الاطباء). مکیدن. (غیاث اللغات از منتخب اللغات) (تاج المصادر بیهقی) (مصادر اللغهٔ زوزنی). || تمام آب نوشیدن و خالی گذاشتن آوند را. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). نوشیدن آب از ظرف بطوری که چیزی در ته نماند. (از اقرب الموارد). || بوسه دادن. (مصادر اللغهٔ زوزنی).
[ رَ ] (ع اِ) رَشَف. آب اندک که در ته حوض بماند. (از اقرب الموارد). و رجوع به رَشَف شود. || در اصطلاح اهل جفر عبارتست از استخراج اسماء از زمام، چنانچه در پاره ای از رسایل جفر آمده، و در برخی از رسایل گوید: اطلاع از مغیبات را در اصطلاح اهل جفر رشف گویند که در مقابل کشف است. (از کشاف اصطلاحات الفنون).
[ رَ شَ ] (ع مص) رَشْف. مصدر بمعنی رَشْف. (از المنجد) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به رشف شود.
[ رَ شَ ] (ع اِ) رشف. آب اندک که در ته حوض باقی ماند. (آنندراج) (ناظم الاطباء). آب اندک که در ته حوض باقی ماند، و هو وجه الماء الذی ترشفه الابل بأفواهها. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد).
راهنمای اختصارات لغت‌نامه دهخدا

نشانه‌های اختصاری و معانی آن‌ها

اِ = اسم

اِخ = اسم خاص

اِ صوت = اسم صوت

اِ فعل = اسم فعل

اِ مرکب = اسم مرکب

اِ مص = اسم مصدر

ص = صفت

ص نسبی = صفت نسبی

ن تف = نعت تفضیلی

نف = نعت فاعلی

ن ل = نسخه بدل

ن م = نعت مفعولی

ع = عربی

ظ = ظاهراً

ج = جلد

ج، = جمع

جِ = جمعِ…

جج، = جمع‌الجمع

ججِ = جمع‌الجمعِ…

ص = صفحه

صص = صفحات

مص = مصدر

مص مرکب = مصدر مرکب

ح = حاشیه

حامص = حاصل مصدر

چ = چاپ

|| = نشانه معنی بعدی مدخل

__ = نشانه ترکیب یا زیرمدخل

ق = قید

ق.م. = قبل از میلاد

م. = میلادی

(ص) = صلّی‌الله علیه و آله و سلم

(ع) = علیه‌السلام

(س) = سلام‌الله علیه

فان = فرهنگ اسدی نخجوانی

حفان = حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی

حبط = حبیب‌السیر چاپ طهران

خارج می‌شوید؟

برای خروج از سایت اطمینان دارید؟

برای دسترسی باید وارد شوید