معنی رشحه

رشحه

0 بازدید
[ رَ حَ / حِ ] (از ع، اِ) رشحة. تراوش کرده و چکیده. (لغت محلی شوشتر، نسخهٔ خطی کتابخانهٔ مؤلف). چکه و قطره. (ناظم الاطباء). آب که از جایی تراوش کند و به جایی چکد. (از آنندراج) (غیاث اللغات). آب که از جایی بتراود. ج، رَشَحات. (یادداشت مؤلف) (فرهنگ فارسی معین): گهی که جرم مرا پیش تو حساب کنند تو رشحه ای ز کرمهای بی حساب بریز. خاقانی. - رشحهٔ آب؛ ترشح کردن آب بر اطراف و جوانب که چکرهٔ آب نیز گویند. (ناظم الاطباء). || تراوش. چکیده. (ناظم الاطباء). - رشحهٔ قلم؛ کنایه از نوشته و شعر: مولدم جام و رشحهٔ قلمم جرعهٔ جام شیخ الاسلامی است.جامی. || مقطر. || خوی و عرق. (ناظم الاطباء).
راهنمای اختصارات لغت‌نامه دهخدا

نشانه‌های اختصاری و معانی آن‌ها

اِ = اسم

اِخ = اسم خاص

اِ صوت = اسم صوت

اِ فعل = اسم فعل

اِ مرکب = اسم مرکب

اِ مص = اسم مصدر

ص = صفت

ص نسبی = صفت نسبی

ن تف = نعت تفضیلی

نف = نعت فاعلی

ن ل = نسخه بدل

ن م = نعت مفعولی

ع = عربی

ظ = ظاهراً

ج = جلد

ج، = جمع

جِ = جمعِ…

جج، = جمع‌الجمع

ججِ = جمع‌الجمعِ…

ص = صفحه

صص = صفحات

مص = مصدر

مص مرکب = مصدر مرکب

ح = حاشیه

حامص = حاصل مصدر

چ = چاپ

|| = نشانه معنی بعدی مدخل

__ = نشانه ترکیب یا زیرمدخل

ق = قید

ق.م. = قبل از میلاد

م. = میلادی

(ص) = صلّی‌الله علیه و آله و سلم

(ع) = علیه‌السلام

(س) = سلام‌الله علیه

فان = فرهنگ اسدی نخجوانی

حفان = حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی

حبط = حبیب‌السیر چاپ طهران

خارج می‌شوید؟

برای خروج از سایت اطمینان دارید؟

برای دسترسی باید وارد شوید