معنی رسته شدن

رسته شدن

0 بازدید
[ رَ تَ / تِ شُ دَ ] (مص مرکب) آزاد شدن. رها شدن. رهایی یافتن. رستگار شدن. خلاص یافتن. رها گشتن. (یادداشت مؤلف): ناهید چون عقاب ترا دید روز صید گفتا درست هاروت از بند رسته شد.دقیقی. مگر یک رمه نامداران سران شود رسته از غلّ و بند گران.فردوسی. چو پیروزگر دادمان دستگاه گنه کار شد رسته با بیگناه.فردوسی. بدان رومیان بر ببخشود شاه گنه کار شد رسته با بیگناه.فردوسی. چو شد رسته از جنگ برگاشت روی تهمتن همی بود پرخاشجوی.فردوسی. وگر به پاکی و طهر و طهارت و عصمت ز مرگ رسته شدی فاطمه بدی اندر. ناصرخسرو. قول و عمل چون بهم آمد بدان رسته شدی از تن غدار خویش. ناصرخسرو. رسته شد از بار جهل هرکه خرد جان و دلش را ستوده برهون شد. ناصرخسرو. راستی کن که اندرین رسته نشوی جز به راستی رسته.سنایی.
[ رُ تَ / تِ شُ دَ ] (مص مرکب) رستن. روییدن. سر زدن. برآمدن. (یادداشت مؤلف): زمین سربه سر کشته و خسته شد و یا لاله و زعفران رسته شد.فردوسی. وای فردا که شود رسته ز گلزار تو خار. سوزنی. و رجوع به رُستَه و رُستن شود.
راهنمای اختصارات لغت‌نامه دهخدا

نشانه‌های اختصاری و معانی آن‌ها

اِ = اسم

اِخ = اسم خاص

اِ صوت = اسم صوت

اِ فعل = اسم فعل

اِ مرکب = اسم مرکب

اِ مص = اسم مصدر

ص = صفت

ص نسبی = صفت نسبی

ن تف = نعت تفضیلی

نف = نعت فاعلی

ن ل = نسخه بدل

ن م = نعت مفعولی

ع = عربی

ظ = ظاهراً

ج = جلد

ج، = جمع

جِ = جمعِ…

جج، = جمع‌الجمع

ججِ = جمع‌الجمعِ…

ص = صفحه

صص = صفحات

مص = مصدر

مص مرکب = مصدر مرکب

ح = حاشیه

حامص = حاصل مصدر

چ = چاپ

|| = نشانه معنی بعدی مدخل

__ = نشانه ترکیب یا زیرمدخل

ق = قید

ق.م. = قبل از میلاد

م. = میلادی

(ص) = صلّی‌الله علیه و آله و سلم

(ع) = علیه‌السلام

(س) = سلام‌الله علیه

فان = فرهنگ اسدی نخجوانی

حفان = حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی

حبط = حبیب‌السیر چاپ طهران

خارج می‌شوید؟

برای خروج از سایت اطمینان دارید؟

برای دسترسی باید وارد شوید