جلالالدین محمد...
مولانا
دنبال کننده 0
مثنوی معنو...
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
بحر: رمل مسدّس محذوف
قافیه:
بیت ۱: کنارانش / جانش
بیت ۲: بوسیدن / پرسیدن
بیت ۳: صدر / صبر
بیت ۴: حرج / فرج
بیت ۵: سؤال / قال
بیت ۶: دل (در ترکیب دل است) / گِل (در ترکیب گِل است)
بیت ۷: مرتضی / فضا
بیت ۸: یشتهی / ینتهی
بیت ۹: کَرَم / حَرَم
ردیف:
بیت ۱ و ۲: «گرفت» (فعل تکراری در پایان مصراعها)
بیت ۶: «است»
سایر ابیات ردیف ندارند.
تقطیع هجایی: دَس (بلند) - تُ (کوتاه) - پی (بلند) - شا (بلند) / نیش (بلند) - بو (بلند) - سی (بلند) - دَن (بلند - در جایگاه پایان نیممصراع میتواند کشیده محسوب نشود یا با تسکین خوانده شود، اما در اینجا با الگوی فاعلاتن همخوانی دارد) ... نکته دقیق عروضی: رکن آخر در این بحر «فاعلن» است.
الگوی پایه: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
تطبیق دقیق (مصراع اول): دَس تُ پی شا (فاعلاتن) - نیش بو سی (فاعلاتن) - دَن گِ رِفت (فاعلن) علامتها: (– U – – / – U – – / – U –)
نتیجه نهایی وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
بیت ۱:
دست بگشاد و کنارانش گرفت / همچو عشق، اندر دل و جانش گرفت
معنی: پادشاه دستانش را باز کرد و آن طبیب غریبه را در آغوش گرفت؛ همانطور که عشق در دل و جان نفوذ میکند، او را با تمام وجود پذیرا شد.
آرایههای ادبی:
تشبیه: «همچو عشق» (پذیرفتن مهمان به نفوذ عشق تشبیه شده است).
کنایه: «کنارانش گرفت» کنایه از در آغوش کشیدن.
تشخیص (جانبخشی): نسبت دادن عمل «گرفتن» (تصرف کردن) به عشق.
بیت ۲:
دست و پیشانیش بوسیدن گرفت / از مقام و راه پُرسیدن گرفت
معنی: پادشاه شروع به بوسیدن دست و پیشانی مهمان کرد و از او درباره شهر و دیارش و دشواریهای سفر پرسوجو کرد.
آرایههای ادبی:
مراعات نظیر: دست، پیشانی، بوسیدن.
کنایه: بوسیدن دست و پیشانی کنایه از نهایت احترام و ارادت است.
بیت ۳:
پُرس پُرسان میکشیدش تا به صدر / گفت: گنجی یافتم آخر به صبر
معنی: در حالی که احوالپرسی میکرد، او را با احترام به بالای مجلس برد و گفت: بالاخره با صبر کردن، گنجی (این طبیب الهی) پیدا کردم.
آرایههای ادبی:
استعاره: «گنج» استعاره از طبیب الهی یا پیر مراد.
تلمیح: اشاره به ضربالمثل «گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی» یا مفهوم کلی پاداش صبر.
بیت ۴:
گفت: ای هدیهٔ حَقُ و دفعِ حَرَج / مَعنی ِ اَلصَّبْرُ مِفتاحُ الْفَرَج
معنی: پادشاه گفت: ای کسی که هدیهای از جانب خداوند هستی و برطرفکننده سختیها؛ تو معنای واقعی حدیث «صبر کلید گشایش است» هستی.
آرایههای ادبی:
تضمین (اقتباس): عین عبارت حدیث «اَلصَّبْرُ مِفتاحُ الْفَرَج» آورده شده است.
تضاد: حرج (تنگی و سختی) و فرج (گشایش).
بیت ۵:
ای لِقایِ تو جوابِ هر سؤال / مشکل از تو حَل شود بیقیل و قال
معنی: دیدار تو پاسخ تمام پرسشهای من است؛ تمام مشکلات به واسطه حضور تو، بدون نیاز به بحث و گفتگو حل میشود.
آرایههای ادبی:
اغراق: لقا (دیدار) به عنوان جواب هر سوال.
پارادوکس (متناقضنما): حل شدن مشکل بدون گفتوگو (بی قیل و قال)، اشاره به ارتباط روحانی و فراتر از کلام.
بیت ۶:
ترجمانی هر چه ما را در دل است / دستگیری هر که پایش در گِل است
معنی: تو بیانکننده رازهای ناگفته درون دل ما هستی و هر کسی که در مشکلات فرومانده باشد، تو او را نجات میدهی.
آرایههای ادبی:
کنایه: «پای در گل بودن» کنایه از درماندگی، ناتوانی و گرفتاری در تعلقات مادی.
استعاره: «دستگیری» کنایه از یاری رساندن.
بیت ۷:
مَرْحَبٰا یٰا مُجْتَبی یٰا مُرْتَضیٰ / إِنْ تَغِبْ جاءَ القَضَا ضَاقَ الفَضَا
معنی: خوش آمدی ای برگزیده و ای پسندیده! اگر تو غایب باشی و نباشی، قضای بد (بلا) نازل میشود و عرصه زندگی تنگ میگردد.
آرایههای ادبی:
ملمّع: استفاده از مصراع عربی در شعر فارسی.
جناس: قضا و فضا (جناس ناقص اختلافی).
تلمیح: القاب «مجتبی» و «مرتضی» اگرچه القاب خاص امامان شیعه هستند، اما در اینجا به معنای لغوی (برگزیده و پسندیده خدا) برای ولیّ خدا به کار رفتهاند.
بیت ۸:
اَنتَ مَوْلَیالقَوْمِ مَنْ لا یَشْتَهِی / قَدْ رَدَی کلّا لَئِنْ لَمْ یَنتَهِ
معنی: تو سرور و سالار این قوم هستی؛ هر کس تو را نخواهد (و اشتیاق دیدار تو را نداشته باشد)، هلاک شده است؛ «هرگز! اگر باز نایستد (خداوند او را مؤاخذه میکند)».
آرایههای ادبی:
اقتباس (تضمین): عبارت «کلّا لَئِنْ لَمْ یَنتَهِ» بخشی از آیه ۱۵ سوره علق است.
تلمیح: اشاره به آیات قرآن که رویگردانی از حق را موجب هلاکت میداند.
بیت ۹:
چون گذشت آن مجلس و خوانِ کَرَم / دستِ او بگرفت و بُرد اندر حَرَم
معنی: وقتی مراسم استقبال و پذیرایی به پایان رسید، پادشاه دست طبیب را گرفت و او را به خلوتسرا (بر بالین بیمار) برد.
آرایههای ادبی:
استعاره: «خوان کرم» میتواند استعاره از مجلس پذیرایی پادشاه باشد.
جایگاه پیر و ولیّ خدا: تأکید بر نقش حیاتی راهنما و مرشد کامل در حل مشکلات مادی و معنوی.
ارتباط بیواسطه دلها: برتری ارتباط قلبی و معنوی بر ارتباط کلامی (بی قیل و قال).
صبر و توکل: ستایش صبر به عنوان کلید حل مشکلات و رسیدن به گشایش الهی.
عشق الهی: تشبیه رابطه مرید و مراد (پادشاه و طبیب) به نفوذ عشق در جان.
تسلیم و ادب: رعایت نهایت ادب و تواضع در برابر اولیای الهی.