جلالالدین محمد...
مولانا
دنبال کننده 0
مثنوی معنو...
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
بحر: رمل مسدّس محذوف
قافیه و ردیف:
بیت اول: کلمات «شاه» و «آگاه» قافیه هستند. کلمه «کرد» ردیف است. (حروف اصلی قافیه: «ا» و «ه»)
بیت دوم: کلمات «مرد» و «درد» قافیه هستند. کلمه «را» ردیف است. (حروف اصلی قافیه: «ر» و «د»)
بیت سوم: کلمات «دُور» و «غُرور» قافیه هستند. (حروف اصلی قافیه: «و» و «ر»). این بیت ردیف ندارد (مردّف نیست).
وزن عروضی (نام بحر): بحر رَمَل مُسَدّس مَحذوف
ارکان وزنی: فاعلاتُن فاعلاتُن فاعِلُن
تقطیع هجایی و واکاوی دقیق وزن:
برای اثبات صحت وزن، بیت سوم را تقطیع میکنیم:
بیت: مَردِ زَرگَر را بِخوان زآن شَهرِ دُور / با زَر و خِلعَت بِدِه او را غُرور
هجاها (متن)مَردِزَرگَر--رابِخانزان--شَهرِدورعلامت هجاــUــــ/ــUــــ/ــUــ
رکن عروضی :فاعِلاتُن فاعِلاتُن فاعِلُن
نکته تخصصی: در بیت اول (عزم شاه کرد...) و دوم، مولانا طبق سبک خاص خود در مثنویسرایی، ممکن است از «اختیارات شاعری» استفاده کرده باشد یا سکونها و کششهای آوایی خاصی (مانند تسکین) را به کار برده باشد، اما بستر اصلی وزن همان فاعلاتن فاعلاتن فاعلن است که وزن استاندارد مثنوی معنوی میباشد.
بیت اول:
بعد از آن برخاست و عزم شاه کرد
شاه را زآن شَمّهای آگاه کرد
معنی روان: پس از آنکه طبیبِ دانشمند راز بیماری را دریافت، از جای خود بلند شد و قصد کرد نزد شاه برود. او شاه را از اندکی (بخشی) از اسرار بیماری کنیزک باخبر ساخت.
آرایههای ادبی:
کنایه: «برخاستن و عزم کردن» کنایه از آماده شدن و اقدام عملی برای انجام کاری است.
مجاز: «شَمّه» در لغت به معنای «بوی خوش» یا «یک بار بوییدن» است، اما در اینجا مجازاً به معنای «اندکی» یا «خلاصهای از ماجرا» به کار رفته است.
جناس ناقص اختلافی: میان «شاه» و «آگاه» (در حرف اول).
بیت دوم:
گفت: تدبیر آن بُوَد کان مرد را
حاضر آریم از پیِ این درد را
معنی روان: طبیب به شاه گفت: چارهی کار و راه درمان این است که آن مرد (زرگر سمرقندی) را به اینجا بیاوریم تا این درد و بیماری (عشق کنیزک) درمان شود.
آرایههای ادبی:
تناسب (مراعات نظیر): میان «تدبیر»، «درد» و مفهوم ضمنی «درمان» تناسب وجود دارد.
تضاد (طباق): تقابل مفهومی میان «درد» و «تدبیر» (به عنوان عامل رفع درد).
مفعولنمایی (دستوری): «کان مرد را حاضر آریم»؛ اینجا «را» نشانه مفعول است. اما در مصراع دوم «از پی این درد را»، «را» به معنای «برایِ» (فک اضافه) یا «را»ی تخصیص است (یعنی حاضر کردن او برای درمانِ این درد لازم است).
بیت سوم:
مرد زرگر را بخوان زآن شهر دُور
با زر و خِلْعَت بده او را غُرور
معنی روان: آن مرد زرگر را از آن شهر دوردست دعوت کن و با دادن طلا و لباسهای گرانبها (خلعت)، او را وسوسه کن و فریب بده (تا با پای خود بیاید).
آرایههای ادبی:
جناس اشتقاق (ریشهای): میان «زر» و «زرگر».
مراعات نظیر: میان «زر»، «زرگر» و «خلعت».
ایهام/کنایه: «غرور دادن» در اینجا دو وجه دارد؛ هم به معنی مغرور کردن و شخصیت دادن کاذب به اوست و هم به معنای لغوی آن یعنی «فریب دادن» (غرور در لغت عربی به معنای فریب است). در اینجا فریب دادن با وعده مال دنیا مد نظر است.
روانشناسی و ریشهیابی درد: اشاره به اینکه درمان جسمانی گاهی در گرو حل مشکلات روحی و عاطفی است.
تدبیر و حکمت: اهمیت مشورت با پیر دانای راز (طبیب الهی) و اعتماد به تدبیر او.
قدرتِ دنیا و مادیات: استفاده از «زر» و «خلعت» به عنوان ابزاری برای تسخیر اراده انسانهای دنیاپرست (زرگر نماد انسانهای مجذوب مادیات است).
تقدیر و قضا: زمینهچینی برای اجرای تقدیر الهی که در ابیات بعد منجر به آمدن زرگر و سرنوشت تلخ او میشود.