جلالالدین محمد...
مولانا
دنبال کننده 0
دیوان شمس...
وزن: مُستَفِعلن مُستَفِعلن مُستَفِعلن مُستَفِعلن
بحر: رَجَز مُثَمَّن سالم
کلمات قافیه: بال، حال، تمثال، سال، افضال، دنبال، مال، خال، مثقال، قال، زلزال، فال، شال، استدلال، دال، اعمال، اجمال، ترحال.
ردیف: «ها» (نشانه جمع که پس از کلمات قافیه تکرار شده است).
چون «ها» عیناً تکرار شده و معنای یکسانی دارد، ردیف محسوب میشود و کلمات پیش از آن کلمات قافیه هستند.
بیت ۱: ای طایِرانِ قُدْسْ را عشقَت فُزوده بالها / در حلقهٔ سودایِ تو روحانیانْ را حالها
معنی: ای خداوندی که عشق تو به فرشتگان عالم پاک (طایران قدس) بال و پرِ پروازِ بیشتر بخشیده است و فرشتگان (روحانیان) در حلقهٔ عشق و اشتیاق تو دچار وجد و شور شدهاند.
آرایههای ادبی:
استعاره: «طایران قدس» استعاره از فرشتگان یا ارواح پاک.
مراعات نظیر: طایران، بال، پرواز (در مفهوم).
ایهام تناسب: «حال» به معنی وضعیت و همچنین شور و جذبه عرفانی.
بیت ۲: در «لا اُحِبُّ الْآفِلین»، پاکی ز صورتها یَقین / در دیدههای غیببین، هر دَم زِ تو تِمثالها
معنی: با استناد به آیه قرآن ( من غروبکنندگان را دوست ندارم)، ذات تو از صورتهای مادی مبراست، اما برای چشمان باطنبین، هر لحظه جلوهها و تصاویر تازهای از تو نمایان میشود.
آرایههای ادبی:
تلمیح و اقتباس: اشاره به آیه ۷۶ سوره انعام «لا اُحِبُّ الْآفِلین» (داستان حضرت ابراهیم).
تضاد: پاکی ز صورت (بیصورتی) و تمثالها (صورتها).
بیت ۳: افلاکْ از تو سرنگون، خاک از تو چونْ دریایِ خون / ماهَت نخوانم، ای فُزون از ماهها و سالها
معنی: آسمانها در برابر عظمت تو سرگشته و واژگوناند و زمین از شدت عشق تو مانند دریایی از خون (سرخ و متلاطم) است. تو را ماه نمینامم، زیرا تو از تمام زمانها و مکانها (ماهها و سالها) برتری.
آرایههای ادبی:
اغراق: خاک چون دریای خون بودن.
تشبیه: خاک به دریای خون.
جناس: ماه (سیاره/زمان) و ماهها (جمع ماه).
بیت ۴: کوه از غَمت بِشکافته، وان غَم به دل دَرتافته / یک قَطره خونی یافته از فَضلَت این اَفضالها
معنی: کوه از سنگینی غم عشق تو شکافته شده است (اشاره به تجلی حق بر کوه) و آن غم در دل نفوذ کرده است. دل (که مانند یک قطره خون است) از فضل تو به این همه بزرگی و کمالات رسیده است.
آرایههای ادبی:
تلمیح: اشاره به داستان حضرت موسی و تجلی خدا بر کوه طور (سوره اعراف).
تشخیص (جانبخشی): غم به دل درتافتن کوه.
جناس اشتقاقی: فضل و افضال.
بیت ۵: اِی سَروَرانْ را تو سَّنَد، بِشْمار ما را زان عدد / دانی سَران را هم بُوَد اَندر تَبَعْ دُنبالها
معنی: ای کسی که تکیهگاه بزرگان هستی، ما را هم جزو همان گروه به حساب آور؛ چرا که خودت میدانی حتی سرور و رئیس هم به پیرو و دنبالهرو نیاز دارد (ما دنبالهروی آن بزرگانیم).
آرایههای ادبی:
مراعات نظیر: سروران، سران، عدد، شمارش.
تضاد: سران (رهبران) و دنبالها (پیروان).
بیت ۶: سازی زِ خاکی سیّدی، بر وِی فرشته حاسِدی / با نقدِ تو جانْ کاسِدی، پامال گَشته مالها
معنی: تو از خاک تیره، انسانی بزرگ (حضرت آدم) میسازی که فرشته (ابلیس/یا مقام فرشتگان) به او حسادت میورزد. در برابر سکهٔ وجود تو، جان بیارزش است و مال و ثروت دنیا پایمال و بیاعتبار است.
آرایههای ادبی:
تلمیح: آفرینش آدم و سجده فرشتگان و حسادت ابلیس.
تضاد: خاکی و سید (سرور)، نقد و کاسد (بیرونق).
بیت ۷: آن کاو تو باشی بالِ او، ای رفعت و اِجلالِ او / آن کاو چُنین شُد حالِ او، بر روی دارد خالها
معنی: کسی که تو بال پرواز و حامی او باشی، چقدر مقام و بزرگی مییابد! کسی که حالش اینگونه دگرگون شود، گویی بر چهرهاش خال زیبایی دارد (به نهایت زیبایی و کمال رسیده است).
آرایههای ادبی:
ایهام: «خال» هم به معنی نشانه زیبایی است و هم میتواند استعاره از نشانهای سعادت باشد.
بیت ۸: گیرم که خارَمْ خارِ بَد، خار از پیِ گُل میزَهَد / صَرّافِ زَر هم مینَهَد، جُو بر سَرِ مِثقالها
معنی: فرض کن من خار هستم، حتی یک خار بد؛ اما خار هم به واسطه گل رشد میکند (من وابسته به توأم). همانطور که طلافروش برای وزن کردن طلا (مثقال)، دانههای بیارزش جو را به عنوان سنگِ ترازو کنار طلا میگذارد (من آن جو هستم در کنار طلای وجود تو).
آرایههای ادبی:
تشبیه: خود به خار و معشوق به گل.
تمثیل: آوردن مثال صراف و جو برای توجیه اتصال حقیر به عظیم.
مراعات نظیر: صراف، زر، جو، مثقال.
بیت ۹: فِکری بُدَهست اَفعالها، خاکی بُدَهست این مالها / قالی بُدَهست این حالها، حالی بُدَهست این قالها
معنی: تمام کارهایی که میبینیم روزی فقط یک فکر بودهاند؛ تمام ثروتها در اصل خاک بودهاند. این حالهای عرفانی روزی فقط حرف (قال) بودند و این حرفها اکنون به حال و حقیقت تبدیل شدهاند (سیر تکامل از ظاهر به باطن).
آرایههای ادبی:
ترصیع: توازن موسیقایی کلمات در دو مصرع.
جناس: حال و قال، مال و قال.
تضاد: حال (درون) و قال (گفتار بیرونی).
بیت ۱۰: آغازِ عالَمْ غُلْغُلِه، پایانِ عالَمْ زِلْزِلِه / عشقی و شُکْری با گِله، آرام با زِلْزالها
معنی: آفرینش جهان با شور و غوغا آغاز شد و پایانش با زلزله (قیامت) است. در این میان عشق ترکیبی است از شکر و شکایت، و آرامش در عین تلاطم و اضطراب.
آرایههای ادبی:
تضاد: آغاز و پایان، آرام و زلزال، شکر و گله.
لف و نشر: آغاز به غلغله و پایان به زلزله باز میگردد.
بیت ۱۱: توقیعِ شَمْس آمَد شَفَق، طُغرایِ دولت، عشقِ حَق / فالِ وِصال آرَد سَبَق، کان عشق زَد این فالها
معنی: سرخی شفق مانند امضای خورشید (شمس) است و مُهر تأیید دولت ابدی، عشق به حق است. فالِ رسیدن به یار برنده میشود، زیرا خودِ عشق این فال را گرفته است.
آرایههای ادبی:
ایهام: «شمس» هم به معنی خورشید است و هم اشاره به «شمس تبریزی».
تشبیه: شفق به توقیع (امضا/نشان).
مراعات نظیر: توقیع، طغرا، دولت (اصطلاحات دیوانی).
بیت ۱۲: از «رَحمَةٌ لِلْعالَمین» ِاقبالِ دَرویشانْ بِبین / چون مَهْ مُنَوَّر، خِرقهها، چون گُلْ مُعَطّر، شالها
معنی: از برکت وجود پیامبر (ص) که رحمت جهانیان است، ببین درویشان چه بخت بلندی یافتهاند؛ لباسهای کهنهشان مانند ماه روشن و شالهایشان مانند گل خوشبو شده است.
آرایههای ادبی:
تلمیح و اقتباس: آیه ۱۰۷ سوره انبیاء (وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ).
تشبیه: خرقهها چون مه، شالها چون گل.
بیت ۱۳: عِشق اَمرِ کُل، ما رُقعِهای، او قُلْزُم و ما جُرعِهای / او صَد دَلیل آورده و ما کرده اِستدلالها
معنی: عشق فرمانروای کل است و ما تنها تکه کاغذی (رقع) کوچکیم؛ او اقیانوس است و ما یک جرعه. عشق صدها دلیل روشن (حجت) است و ما تازه در حال جستجو و دلیلآوری هستیم.
آرایههای ادبی:
تضاد: کل و رقعه، قلزم و جرعه.
تشبیه: عشق به قلزم و امر کل.
بیت ۱۴: از عشق، گَردون مُؤتَلِف، بیعشق، اَختَر مُنْخَسِف / از عشقْ گَشتِه دالَ الِف، بیعشقَ الِف چون دالها
معنی: آسمان به واسطه عشق نظم و الفت دارد و بدون عشق ستارهها تیره میشوند. با قدرت عشق، موجود کج و ناقص (مانند حرف دال) راستقامت و کامل (مانند حرف الف) میشود؛ و بدون عشق، موجود راستقامت (الف) خمیده و ناقص (دال) میگردد.
آرایههای ادبی:
تشبیه: قامت به الف و دال.
تضاد: مؤتلف و منحسف، دال و الف.
لف و نشر مرتب.
بیت ۱۵: آبِ حَیات آمد سُخُن، کایَد زِ عِلْمِ من لَدُن / جانْ را از او خالی مَکُن، تا بَر دَهَد اَعمالها
معنی: سخن (حقایق معنوی) مانند آب زندگانی است، زیرا از علم الهی (لدنی) سرچشمه میگیرد. جانت را از این سخنان پر کن تا اعمالت نتیجه و میوه دهد.
آرایههای ادبی:
تشبیه: سخن به آب حیات.
تلمیح: اشاره به علم لدنی (علم خضر در قرآن).
بیت ۱۶: بر اَهلِ مَعنی شد سُخن، اِجمالها تَفصیلها / بر اهلِ صورت شد سُخن، تَفصیلها اِجمالها
معنی: برای کسانی که اهل معنا هستند، یک سخن کوتاه (اجمال) به اندازه یک کتاب توضیح و تفصیل معنا دارد؛ اما برای ظاهربینان (اهل صورت)، توضیحات مفصل هم نامفهوم و گنگ (اجمال) است.
آرایههای ادبی:
تضاد: اجمال و تفصیل، معنی و صورت.
عکس (قلب): جابجایی کلمات اجمال و تفصیل در دو مصرع.
بیت ۱۷: گر شعرها گفتند پُر، پُر بِهْ بُوَد دریا زِ دُر / کز ذوقِ شعر آخر شُتُر خوش میکِشَد تَرحالها
معنی: اگر شعرهای زیادی گفته شده، ایرادی ندارد، زیرا دریا هرچه پر از مروارید باشد بهتر است. (تأثیر شعر چنان است که) حتی شتر هم با شنیدن شعر و آواز (حُدی)، بار سفر را با خوشی و اشتیاق حمل میکند.
آرایههای ادبی:
تشبیه: شعر به دُر (مروارید).
تلمیح: اشاره به تأثیر آواز «حُدی» بر شتران در صحرا.
حسن تعلیل: دلیل آوردن برای زیاد شعر گفتن.
کیمیاگری عشق: قدرت تبدیلکنندگی عشق (تبدیل خاک به انسان، دال به الف، اجمال به تفصیل).
تقابل صورت و معنا: بیاعتباری ظواهر مادی در برابر حقایق باطنی.
مرکزیت عشق در هستی: عشق به عنوان عامل نظم کائنات و حرکت افلاک.
عظمت انسان کامل: جایگاه خلیفه اللهی انسان و حسادت فرشتگان.
تأثیر کلام روحانی: سخن حق به عنوان آب حیات و زنده کننده جان.