جلالالدین محمد...
مولانا
دنبال کننده 0
دیوان شمس...
وزن: مُستَفِعلن مُستَفِعلن مُستَفِعلن مُستَفِعلن
بحر: رَجَز مُثَمَّن سالم
قافیه: کلمات «نام»، «بام»، «جام»، «دام»، «انگور»، «دود»، «دستار» و «وای».
توضیح تکمیلی: این غزل دارای «قافیههای درونی» بسیار غنی است (مانند: نور، سور، منصور / مقصود، معبود، عود / یار، عیار، خمار) که باعث غنای موسیقی شعر شدهاند، اما قافیه اصلی همان مواردی است که ذکر شد.
ردیف: کلمه «ما» (که در پایان تمام مصراعهای زوج و مصراع اول تکرار شده است).
بیت اول: اِی یوسفِ خوشنام ما، خوش میروی بر بامِ ما ای دَرشکسته جامِ ما، ای بردَریده دامِ ما
معنی: ای معشوق زیبای ما که مانند یوسف پرآوازه و نیکنامی، چه زیبا و با ناز بر بام خانه دل ما قدم میگذاری. تو همان کسی هستی که جامِ (ظرفیت محدود و خودبینی) ما را شکستی و دامی را که تعلقات دنیوی برای ما پهن کرده بود، پاره کردی.
آرایههای ادبی:
تلمیح: اشاره به داستان حضرت یوسف (نماد زیبایی مطلق).
تشبیه: تشبیه معشوق به یوسف.
استعاره: «جام» استعاره از انانیت، عقل جزوی یا ظرفیت محدود عاشق؛ «دام» استعاره از تعلقات دنیوی و اسارتهای مادی.
جناس: بین کلمات (نام، بام، جام، دام).
مراعات نظیر: بین (جام و درشکسته) و (دام و بردریده).
بیت دوم: ای نورِ ما، ای سورِ ما، ای دولتِ منصورِ ما جوشی بِنِه در شورِ ما؛ تا مِی شَوَد انگورِ ما
معنی: تو روشنایی چشم و جان مایی، تو جشن و شادی مایی، تو آن بخت و اقبال پیروزمند مایی. در شور و اشتیاق ما حرارت و جوششی ایجاد کن تا وجود خام ما (مانند انگور) پخته شود و به کمال و مستی (می) مبدل گردد.
آرایههای ادبی:
جناس: (نور، سور، شور) و (منصور، انگور).
ایهام و تلمیح: در کلمه «منصور» هم معنای «پیروز» مستتر است و هم اشارهای به «حلاج» دارد.
تضاد: بین «انگور» (خامی) و «می» (پختگی و کمال).
استعاره: تبدیل انگور به می، استعاره از سیر و سلوک و تبدیل انسان ناقص به انسان کامل است.
بیت سوم: ای دلبر و مقصودِ ما، ای قبله و معبودِ ما آتش زدی در عودِ ما؛ نَظّاره کُن در دودِ ما
معنی: ای رباینده دل و ای هدف نهایی ما، ای جهتِ توجه و پرستش ما. تو بر وجود ما (که مانند چوب عود است) آتش عشق زدی؛ اکنون به دودی که از سوختن ما برمیخیزد (آه و ناله و فنای عاشق) نگاه کن.
آرایههای ادبی:
تشبیه: معشوق به «قبله» و «معبود»؛ عاشق به «عود».
مراعات نظیر: (آتش، عود، دود).
ایهام تناسب: بین «عود» (چوب خوشبو) و ساز عود (موسیقی) تناسب ظریفی وجود دارد.
کنایه: «نظاره کن در دود ما» کنایه از تماشای فنا شدن و سوختن عاشق است.
بیت چهارم: ای یارِ ما، عَیَّارِ ما، دامِ دلِ خَمّارِ ما پا وامَکش از کارِ ما؛ بِستان گِرو دَستارِ ما
معنی: ای دوست ما و ای زیرکِ چالاک ما (که دل ما را میربایی)، ای کسی که حتی دلِ بادهفروشِ مست را هم صید میکنی. خودت را از سر و سامان دادن به کار ما کنار نکش؛ دستار (نشانه آبرو و عقل) ما را به عنوان گروگان بگیر (و ما را مست و بیخود کن).
آرایههای ادبی:
جناس: (یار، عیار، خمار، ددستار).
واژهآرایی: تکرار صدای «آر» که موسیقی بیت را غنی کرده است.
نماد: «عیار» نماد معشوقی است که با زیرکی دل میبرد؛ «دستار» نماد عقل، تدبیر، حیثیت اجتماعی و زهد است.
کنایه: «بستان گرو دستار» کنایه از تسلیم محض شدن، ترک عقل معاش و رسوایی در راه عشق است (سرمستی که لباسش را بابت پول شراب گرو میگذارد).
بیت پنجم: در گِل بِمانده پایِ دل؛ جان میدهم چه جایِ دل وَز آتشِ سودایِ دل، ای وایِ دل، ای وایِ ما
معنی: پایِ دل در گِلِ عالم ماده و ناتوانی گیر کرده است؛ من حاضرم جانم را فدا کنم، دل که ارزشی ندارد. و از سوز و آتشِ عشقِ دیوانهوارِ دل، فریاد از دستِ دل و فریاد از حالِ ما.
آرایههای ادبی:
کنایه: «در گل ماندن پای» کنایه از ناتوانی، درماندگی و گرفتاری است.
تشبیه: تشبیه «سودا» (عشق و خیال) به «آتش».
تکرار (واژهآرایی): تکرار کلمه «دل» و «وای».
اغراق: در بیان سوز و گداز عشق.
استفهام انکاری: «چه جای دل» یعنی دل در برابر جان ارزشی برای تقدیم کردن ندارد.
عشق و شیدایی: توصیف غلیان احساسات عاشقانه و شور و وجد صوفیانه.
فنا و سوختن: مفهوم از بین رفتن «من» (انانیت) در برابر معشوق (مانند سوختن عود و شکستن جام).
تحول و تکامل: تبدیل خامی به پختگی (انگور به می).
تسلیم و بیخودی: رها کردن عقل مصلحتاندیش و آبرو (گرو دادن دستار) در راه عشق.
ستایش معشوق: توصیف معشوق به عنوان منبع نور، شادی، پیروزی و هدف غایی.
درماندگی عاشق: اعتراف به ناتوانی عاشق در برابر عظمت عشق و گرفتاری در عالم خا