غزل ۴ - اِی یوسفِ خوش‌نام ما، خوش می‌روی بر بامِ ما
جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد...

جلال‌الدین محمد بلخی

مولانا

دنبال کننده 0

صفحه شخصی

غزل ۴ - اِی یوسفِ خوش‌نام ما، خوش می‌روی بر بامِ ما

1
اِی یوسفِ خوش‌نام ما، خوش می‌روی بر بامِ ماای دَرشکسته جامِ ما، ای بردَریده دامِ ما
2
ای نورِ ما، ای سورِ ما، ای دولتِ منصورِ ماجوشی بِنِه در شورِ ما؛ تا مِی شَوَد انگورِ ما
3
ای دلبر و مقصودِ ما، ای قبله و معبودِ ماآتش زدی در عودِ ما؛ نَظّاره کُن در دودِ ما
4
ای یارِ ما، عَیَّارِ ما، دامِ دلِ خَمّارِ ماپا وامَکش از کارِ ما؛ بِستان گِرو دَستارِ ما
5
در گِل بِمانده پایِ دل؛ جان می‌دهم چه جایِ دلوَز آتشِ سودایِ دل، ای وایِ دل، ای وایِ ما
AvA-8
غزل
عارفانه

دیوان شمس...

دیوان شمس - غزلیات
0
0
0
4 روز پیش
20
+
+
+

لیست دکلمه‌ها

1
دکلمه شعر: غزل ۴ - اِی یوسفِ خوش‌نام ما، خوش می‌روی بر بامِ ما آوای دل

وزن: مُستَفِعلن مُستَفِعلن مُستَفِعلن مُستَفِعلن

بحر: رَجَز مُثَمَّن سالم

تحلیل ساختاری و فنی

  • قافیه: کلمات «نام»، «بام»، «جام»، «دام»، «انگور»، «دود»، «دستار» و «وای».

  • توضیح تکمیلی: این غزل دارای «قافیه‌های درونی» بسیار غنی است (مانند: نور، سور، منصور / مقصود، معبود، عود / یار، عیار، خمار) که باعث غنای موسیقی شعر شده‌اند، اما قافیه اصلی همان مواردی است که ذکر شد.

  • ردیف: کلمه «ما» (که در پایان تمام مصراع‌های زوج و مصراع اول تکرار شده است).


تحلیل معنایی و مفهومی بیت به بیت

بیت اول: اِی یوسفِ خوش‌نام ما، خوش می‌روی بر بامِ ما ای دَرشکسته جامِ ما، ای بردَریده دامِ ما

  • معنی: ای معشوق زیبای ما که مانند یوسف پرآوازه و نیک‌نامی، چه زیبا و با ناز بر بام خانه دل ما قدم می‌گذاری. تو همان کسی هستی که جامِ (ظرفیت محدود و خودبینی) ما را شکستی و دامی را که تعلقات دنیوی برای ما پهن کرده بود، پاره کردی.

  • آرایه‌های ادبی:

    • تلمیح: اشاره به داستان حضرت یوسف (نماد زیبایی مطلق).

    • تشبیه: تشبیه معشوق به یوسف.

    • استعاره: «جام» استعاره از انانیت، عقل جزوی یا ظرفیت محدود عاشق؛ «دام» استعاره از تعلقات دنیوی و اسارت‌های مادی.

    • جناس: بین کلمات (نام، بام، جام، دام).

    • مراعات نظیر: بین (جام و درشکسته) و (دام و بردریده).

بیت دوم: ای نورِ ما، ای سورِ ما، ای دولتِ منصورِ ما جوشی بِنِه در شورِ ما؛ تا مِی شَوَد انگورِ ما

  • معنی: تو روشنایی چشم و جان مایی، تو جشن و شادی مایی، تو آن بخت و اقبال پیروزمند مایی. در شور و اشتیاق ما حرارت و جوششی ایجاد کن تا وجود خام ما (مانند انگور) پخته شود و به کمال و مستی (می) مبدل گردد.

  • آرایه‌های ادبی:

    • جناس: (نور، سور، شور) و (منصور، انگور).

    • ایهام و تلمیح: در کلمه «منصور» هم معنای «پیروز» مستتر است و هم اشاره‌ای به «حلاج» دارد.

    • تضاد: بین «انگور» (خامی) و «می» (پختگی و کمال).

    • استعاره: تبدیل انگور به می، استعاره از سیر و سلوک و تبدیل انسان ناقص به انسان کامل است.

بیت سوم: ای دلبر و مقصودِ ما، ای قبله و معبودِ ما آتش زدی در عودِ ما؛ نَظّاره کُن در دودِ ما

  • معنی: ای رباینده دل و ای هدف نهایی ما، ای جهتِ توجه و پرستش ما. تو بر وجود ما (که مانند چوب عود است) آتش عشق زدی؛ اکنون به دودی که از سوختن ما برمی‌خیزد (آه و ناله و فنای عاشق) نگاه کن.

  • آرایه‌های ادبی:

    • تشبیه: معشوق به «قبله» و «معبود»؛ عاشق به «عود».

    • مراعات نظیر: (آتش، عود، دود).

    • ایهام تناسب: بین «عود» (چوب خوشبو) و ساز عود (موسیقی) تناسب ظریفی وجود دارد.

    • کنایه: «نظاره کن در دود ما» کنایه از تماشای فنا شدن و سوختن عاشق است.

بیت چهارم: ای یارِ ما، عَیَّارِ ما، دامِ دلِ خَمّارِ ما پا وامَکش از کارِ ما؛ بِستان گِرو دَستارِ ما

  • معنی: ای دوست ما و ای زیرکِ چالاک ما (که دل ما را می‌ربایی)، ای کسی که حتی دلِ باده‌فروشِ مست را هم صید می‌کنی. خودت را از سر و سامان دادن به کار ما کنار نکش؛ دستار (نشانه آبرو و عقل) ما را به عنوان گروگان بگیر (و ما را مست و بیخود کن).

  • آرایه‌های ادبی:

    • جناس: (یار، عیار، خمار، ددستار).

    • واژه‌آرایی: تکرار صدای «آر» که موسیقی بیت را غنی کرده است.

    • نماد: «عیار» نماد معشوقی است که با زیرکی دل می‌برد؛ «دستار» نماد عقل، تدبیر، حیثیت اجتماعی و زهد است.

    • کنایه: «بستان گرو دستار» کنایه از تسلیم محض شدن، ترک عقل معاش و رسوایی در راه عشق است (سرمستی که لباسش را بابت پول شراب گرو می‌گذارد).

بیت پنجم: در گِل بِمانده پایِ دل؛ جان می‌دهم چه جایِ دل وَز آتشِ سودایِ دل، ای وایِ دل، ای وایِ ما

  • معنی: پایِ دل در گِلِ عالم ماده و ناتوانی گیر کرده است؛ من حاضرم جانم را فدا کنم، دل که ارزشی ندارد. و از سوز و آتشِ عشقِ دیوانه‌وارِ دل، فریاد از دستِ دل و فریاد از حالِ ما.

  • آرایه‌های ادبی:

    • کنایه: «در گل ماندن پای» کنایه از ناتوانی، درماندگی و گرفتاری است.

    • تشبیه: تشبیه «سودا» (عشق و خیال) به «آتش».

    • تکرار (واژه‌آرایی): تکرار کلمه «دل» و «وای».

    • اغراق: در بیان سوز و گداز عشق.

    • استفهام انکاری: «چه جای دل» یعنی دل در برابر جان ارزشی برای تقدیم کردن ندارد.


مضامین و درون‌مایه‌های اصلی

  • عشق و شیدایی: توصیف غلیان احساسات عاشقانه و شور و وجد صوفیانه.

  • فنا و سوختن: مفهوم از بین رفتن «من» (انانیت) در برابر معشوق (مانند سوختن عود و شکستن جام).

  • تحول و تکامل: تبدیل خامی به پختگی (انگور به می).

  • تسلیم و بی‌خودی: رها کردن عقل مصلحت‌اندیش و آبرو (گرو دادن دستار) در راه عشق.

  • ستایش معشوق: توصیف معشوق به عنوان منبع نور، شادی، پیروزی و هدف غایی.

  • درماندگی عاشق: اعتراف به ناتوانی عاشق در برابر عظمت عشق و گرفتاری در عالم خا

قسمت نظرات برای این شعر غیر فعال است.
هدیه دادن شعر «غزل ۴ - اِی یوسفِ خوش‌نام ما، خوش می‌روی بر بامِ ما»

یکی از دوستان خود را برای خواندن این شعر زیبا دعوت کنید.

شما هنوز کسی را دنبال نکرده‌اید یا دنبال‌کننده‌ای ندارید.

خارج می‌شوید؟

برای خروج از سایت اطمینان دارید؟

برای دسترسی باید وارد شوید