جلالالدین محمد...
مولانا
دنبال کننده 0
دیوان شمس...
وزن: مُستَفِعلن مُستَفِعلن مُستَفِعلن مُستَفِعلن
بحر: رَجَز مُثَمَّن سالم
قافیه: کلمات «ننگ، همرنگ، چنگ، آهنگ، سنگ، دلتنگ، سرهنگ، جنگ، زنگ، گنگ» کلمات قافیه هستند. (حروف اصلی قافیه: «ـَ نگ» و حروف الحاقی ندارد).
ردیف: کلمه «ما» ردیف شعر است.
توضیح تکمیلی: مولانا در این غزل از آرایه «تکرار» در پایان هر مصراع استفاده کرده است (مانند: از ننگ ما از ننگ ما). اما از نظر قواعد کلاسیک عروضی، کلمه قبل از «ما» قافیه و خود کلمه «ما» ردیف محسوب میشود. عبارات تکرار شده نقش موسیقایی و تأکیدی دارند.
بیت ۱: بگریز ای میر اجل از ننگ ما از ننگ ما / زیرا نمیدانی شدن همرنگ ما همرنگ ما
معنی: ای بزرگ و سرور قوم (نماد عقلگرایان یا وابستگان به دنیا)، از ما که در نظر شما مایه ننگ و رسوایی هستیم (عاشقان دیوانه) فرار کن؛ زیرا تو توانایی و ظرفیت آن را نداری که مانند ما (یکرنگ با عشق) شوی.
آرایههای ادبی:
تکرار (تکرارِ صدر و ذیل): تکرار عبارت «از ننگ ما» و «همرنگ ما» برای ایجاد موسیقی و تأکید.
تضاد: میان «میر اجل» (مقام عالی دنیوی) و «ننگ» (رسوایی).
کنایه: «همرنگ شدن» کنایه از سنخیت روحی پیدا کردن و هممسلک شدن.
بیت ۲: از حملههای جند او وز زخمهای تند او / سالم نماند یک رگت بر چنگ ما بر چنگ ما
معنی: از یورشهای سپاه عشق (یا خداوند) و از زخمهای کاری و تندی که این عشق وارد میکند، حتی یک رگ سالم در بدن تو (وجود تو) باقی نخواهد ماند اگر در چنگال تصرف ما بیفتی.
آرایههای ادبی:
استعاره مکنیه: عشق به پادشاهی تشبیه شده که «جند» (سپاه) دارد.
مراعات نظیر (تناسب): جند، حمله، زخم، رگ، سالم.
اغراق: سالم نماندن یک رگ (نشاندهنده فنای کامل).
بیت ۳: اول شرابی درکشی سرمست گردی از خوشی / بیخود شوی آنگه کنی آهنگ ما آهنگ ما
معنی: ابتدا باید شراب محبت الهی را بنوشی و از شدت بهجت و سرور سرمست شوی؛ وقتی از خود بیخود شدی (فنای اراده)، آنگاه میتوانی قصد کنی که به سوی ما بیایی یا با نوای ما همساز شوی.
آرایههای ادبی:
استعاره: «شراب» استعاره از عشق و معرفت الهی.
ایهام: «آهنگ» هم به معنی قصد و اراده است و هم به معنی موسیقی و نوا.
بیت ۴: زین باده میخواهی برو اول تنک چون شیشه شو / چون شیشه گشتی برشکن بر سنگ ما بر سنگ ما
معنی: اگر از این باده عرفانی میخواهی، ابتدا باید مانند شیشه نازک، شفاف و حساس شوی (لطافت روح)؛ و وقتی به این مرحله رسیدی، باید خودت را بر سنگِ سختِ وجود ما بکوبی و بشکنی (فنای کامل).
آرایههای ادبی:
تشبیه: تنک چون شیشه شو (تشبیه سالک به شیشه).
تضاد: شیشه (لطافت و شکنندگی) و سنگ (سختی).
پارادوکس (متناقضنما): دعوت به شیشه شدن برای شکستن! (معمولاً حفظ شیشه مطلوب است، اما اینجا شکستن کمال است).
بیت ۵: هر کان می احمر خورد بابرگ گردد برخورد / از دل فراخیها برد دلتنگ ما دلتنگ ما
معنی: هر کسی که آن شراب سرخ (عشق آتشین) را بنوشد، به کمال و ثمرهی حقیقی میرسد (یا بیبرگ و نوا میشود تا برخوردار گردد)؛ اما عشقِ دلتنگکنندهی ما، گشادگی و راحتطلبیهای دنیوی را از دل او میبرد (او را دچار قبض و درد اشتیاق میکند).
آرایههای ادبی:
ایهام و جناس: بازی زبانی با «بابرگ» (دارای توشه/برگ درخت) و «برخورد» (میوه خوردن/برخوردار شدن).
تضاد: فراخی (گشایش/راحت) و دلتنگ (گرفتگی/عاشقی).
استعاره: «می احمر» استعاره از عشق الهی.
بیت ۶: بس جرعهها در جو زند بس بربط شش تو زند / بس با شهان پهلو زند سرهنگ ما سرهنگ ما
معنی: عشق (یا پیر عشق)، جرعههای بسیاری به جویبار هستی میریزد (بخشش میکند)، نغمههای بسیاری مینوازد و این سپهسالار عشقِ ما، با پادشاهان جهان برابری و رقابت میکند (از آنها قدرتمندتر است).
آرایههای ادبی:
مراعات نظیر: بربط، ششتو (نوعی ساز یا تارهای ساز)، زدن (نواختن).
کنایه: «پهلو زدن» کنایه از رقابت کردن و همترازی.
تشخیص (جانبخشی): نسبت دادن سرهنگی و پهلو زدن به عشق.
بیت ۷: مادهست مریخ زمن این جا در این خنجر زدن / با مقنعه کی تان شدن در جنگ ما در جنگ ما
معنی: مریخ که در فلک نماد جنگاوری و دلیری است، در برابر خنجرِ عشقِ ما، مانند زنی ناتوان است. شما چگونه میتوانید با داشتن حجابهای تعلقات (یا با ترس و بزدلی که مثل مقنعه است) وارد میدان جنگ ما شوید؟
آرایههای ادبی:
تلمیح و نماد: «مریخ» نماد جنگ و دلیری در نجوم.
تحقیر و اغراق: ماده خواندن مریخ در برابر قدرت عشق.
استعاره: «مقنعه» نماد ترس، پردهپوشی یا ضعف (در بافت حماسی شعر).
بیت ۸: گر تیغ خواهی تو ز خور از بدر برسازی سپر / گر قیصری اندرگذر از زنگ ما از زنگ ما
معنی: حتی اگر خورشید را تیغ خود و ماه کامل را سپر خود کنی (نهایت قدرت کیهانی)، و اگر قیصر روم (نماد قدرت پادشاهی) باشی، باید از سپاه زنگیان ما (لشکر سیاه و پرهیبت عشق/فنا) دوری کنی و بگذری.
آرایههای ادبی:
مراعات نظیر: تیغ، سپر، جنگ.
تضاد: قیصر (روم/سفیدی) و زنگ (حبشه/سیاهی). این تضاد کلاسیک «روم و زنگ» است.
اغراق: تیغ از خورشید و سپر از ماه ساختن.
بیت ۹: اسحاق شو در نحر ما خاموش شو در بحر ما / تا نشکند کشتی تو در گنگ ما در گنگ ما
معنی: مانند اسحاق (یا اسماعیل در روایات اسلامی) تسلیم قربانگاه ما شو؛ در دریای عظمت ما خاموش باش و دم نزن تا کشتی وجودت در رود خروشان و مقدس ما (گنگ) درهم نشکند و غرق نشوی (یا غرق شوی تا نجات یابی).
آرایههای ادبی:
تلمیح: اشاره به داستان قربانی شدن فرزند ابراهیم (در متون اسلامی اسماعیل و در متون یهودی/مسیحی اسحاق است؛ مولانا در اینجا از نام اسحاق استفاده کرده است).
تناسب: بحر، کشتی، گنگ (رود گنگ).
تخلص: (مولانا در این غزل تخلص «خاموش» را در معنی امری به کار برده است، نه صرفاً نام شعری).
نماد: «گنگ» نماد رودی عظیم، مقدس و شاید فناکننده.
فنا و نیستی: دعوت مکرر به شکستن، قربانی شدن و از بین رفتن «خود» در برابر عظمت معشوق.
تقابل عقل و عشق: هشدار به «میر اجل» (عاقل/مقامدار) که تاب تحمل دیوانگی عشق را ندارد.
قدرت و سطوت عشق: تصویر کردن عشق به صورت میدان جنگ، سپاهیان، خنجر و خونریزی (عشق حماسی).
خاموشی و حیرت: دعوت به سکوت و تسلیم محض در برابر دریای بیکران حقیقت.
بیاعتباری قدرتهای مادی: کوچک شمردن مریخ، قیصر، خورشید و ماه در برابر قدرت عشق الهی.