جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد...

جلال‌الدین محمد بلخی

مولانا

دنبال کننده 0

صفحه شخصی

غزل ۶ - بگریز ای میر اجل از ننگ ما از ننگ ما

1
بگریز ای میر اجل از ننگ ما از ننگ مازیرا نمی‌دانی شدن همرنگ ما همرنگ ما
2
از حمله‌های جند او وز زخم‌های تند اوسالم نماند یک رگت بر چنگ ما بر چنگ ما
3
اول شرابی درکشی سرمست گردی از خوشیبیخود شوی آنگه کنی آهنگ ما آهنگ ما
4
زین باده می‌خواهی برو اول تنک چون شیشه شوچون شیشه گشتی برشکن بر سنگ ما بر سنگ ما
5
هر کان می احمر خورد بابرگ گردد برخورداز دل فراخی‌ها برد دلتنگ ما دلتنگ ما
6
بس جره‌ها در جو زند بس بربط شش تو زندبس با شهان پهلو زند سرهنگ ما سرهنگ ما
7
ماده است مریخ زمن این جا در این خنجر زدنبا مقنعه کی تان شدن در جنگ ما در جنگ ما
8
گر تیغ خواهی تو ز خور از بدر برسازی سپرگر قیصری اندرگذر از زنگ ما از زنگ ما
9
اسحاق شو در نحر ما خاموش شو در بحر ماتا نشکند کشتی تو در گنگ ما در گنگ ما
AvA-10
غزل
عارفانه

دیوان شمس...

دیوان شمس - غزلیات
0
0
0
4 روز پیش
1
+
+
+

وزن: مُستَفِعلن مُستَفِعلن مُستَفِعلن مُستَفِعلن

بحر: رَجَز مُثَمَّن سالم

قافیه: کلمات «ننگ، همرنگ، چنگ، آهنگ، سنگ، دلتنگ، سرهنگ، جنگ، زنگ، گنگ» کلمات قافیه هستند. (حروف اصلی قافیه: «ـَ نگ» و حروف الحاقی ندارد).

  • ردیف: کلمه «ما» ردیف شعر است.

    • توضیح تکمیلی: مولانا در این غزل از آرایه «تکرار» در پایان هر مصراع استفاده کرده است (مانند: از ننگ ما از ننگ ما). اما از نظر قواعد کلاسیک عروضی، کلمه قبل از «ما» قافیه و خود کلمه «ما» ردیف محسوب می‌شود. عبارات تکرار شده نقش موسیقایی و تأکیدی دارند.


تحلیل معنایی و مفهومی بیت به بیت

بیت ۱: بگریز ای میر اجل از ننگ ما از ننگ ما / زیرا نمی‌دانی شدن همرنگ ما همرنگ ما

  • معنی: ای بزرگ و سرور قوم (نماد عقل‌گرایان یا وابستگان به دنیا)، از ما که در نظر شما مایه ننگ و رسوایی هستیم (عاشقان دیوانه) فرار کن؛ زیرا تو توانایی و ظرفیت آن را نداری که مانند ما (یکرنگ با عشق) شوی.

  • آرایه‌های ادبی:

    • تکرار (تکرارِ صدر و ذیل): تکرار عبارت «از ننگ ما» و «همرنگ ما» برای ایجاد موسیقی و تأکید.

    • تضاد: میان «میر اجل» (مقام عالی دنیوی) و «ننگ» (رسوایی).

    • کنایه: «همرنگ شدن» کنایه از سنخیت روحی پیدا کردن و هم‌مسلک شدن.

بیت ۲: از حمله‌های جند او وز زخم‌های تند او / سالم نماند یک رگت بر چنگ ما بر چنگ ما

  • معنی: از یورش‌های سپاه عشق (یا خداوند) و از زخم‌های کاری و تندی که این عشق وارد می‌کند، حتی یک رگ سالم در بدن تو (وجود تو) باقی نخواهد ماند اگر در چنگال تصرف ما بیفتی.

  • آرایه‌های ادبی:

    • استعاره مکنیه: عشق به پادشاهی تشبیه شده که «جند» (سپاه) دارد.

    • مراعات نظیر (تناسب): جند، حمله، زخم، رگ، سالم.

    • اغراق: سالم نماندن یک رگ (نشان‌دهنده فنای کامل).

بیت ۳: اول شرابی درکشی سرمست گردی از خوشی / بیخود شوی آنگه کنی آهنگ ما آهنگ ما

  • معنی: ابتدا باید شراب محبت الهی را بنوشی و از شدت بهجت و سرور سرمست شوی؛ وقتی از خود بی‌خود شدی (فنای اراده)، آنگاه می‌توانی قصد کنی که به سوی ما بیایی یا با نوای ما هم‌ساز شوی.

  • آرایه‌های ادبی:

    • استعاره: «شراب» استعاره از عشق و معرفت الهی.

    • ایهام: «آهنگ» هم به معنی قصد و اراده است و هم به معنی موسیقی و نوا.

بیت ۴: زین باده می‌خواهی برو اول تنک چون شیشه شو / چون شیشه گشتی برشکن بر سنگ ما بر سنگ ما

  • معنی: اگر از این باده عرفانی می‌خواهی، ابتدا باید مانند شیشه نازک، شفاف و حساس شوی (لطافت روح)؛ و وقتی به این مرحله رسیدی، باید خودت را بر سنگِ سختِ وجود ما بکوبی و بشکنی (فنای کامل).

  • آرایه‌های ادبی:

    • تشبیه: تنک چون شیشه شو (تشبیه سالک به شیشه).

    • تضاد: شیشه (لطافت و شکنندگی) و سنگ (سختی).

    • پارادوکس (متناقض‌نما): دعوت به شیشه شدن برای شکستن! (معمولاً حفظ شیشه مطلوب است، اما اینجا شکستن کمال است).

بیت ۵: هر کان می احمر خورد بابرگ گردد برخورد / از دل فراخی‌ها برد دلتنگ ما دلتنگ ما

  • معنی: هر کسی که آن شراب سرخ (عشق آتشین) را بنوشد، به کمال و ثمره‌ی حقیقی می‌رسد (یا بی‌برگ و نوا می‌شود تا برخوردار گردد)؛ اما عشقِ دلتنگ‌کننده‌ی ما، گشادگی و راحت‌طلبی‌های دنیوی را از دل او می‌برد (او را دچار قبض و درد اشتیاق می‌کند).

  • آرایه‌های ادبی:

    • ایهام و جناس: بازی زبانی با «بابرگ» (دارای توشه/برگ درخت) و «برخورد» (میوه خوردن/برخوردار شدن).

    • تضاد: فراخی (گشایش/راحت) و دلتنگ (گرفتگی/عاشقی).

    • استعاره: «می احمر» استعاره از عشق الهی.

بیت ۶: بس جرعه‌ها در جو زند بس بربط شش تو زند / بس با شهان پهلو زند سرهنگ ما سرهنگ ما

  • معنی: عشق (یا پیر عشق)، جرعه‌های بسیاری به جویبار هستی می‌ریزد (بخشش می‌کند)، نغمه‌های بسیاری می‌نوازد و این سپهسالار عشقِ ما، با پادشاهان جهان برابری و رقابت می‌کند (از آن‌ها قدرتمندتر است).

  • آرایه‌های ادبی:

    • مراعات نظیر: بربط، شش‌تو (نوعی ساز یا تارهای ساز)، زدن (نواختن).

    • کنایه: «پهلو زدن» کنایه از رقابت کردن و هم‌ترازی.

    • تشخیص (جان‌بخشی): نسبت دادن سرهنگی و پهلو زدن به عشق.

بیت ۷: ماده‌ست مریخ زمن این جا در این خنجر زدن / با مقنعه کی تان شدن در جنگ ما در جنگ ما

  • معنی: مریخ که در فلک نماد جنگاوری و دلیری است، در برابر خنجرِ عشقِ ما، مانند زنی ناتوان است. شما چگونه می‌توانید با داشتن حجاب‌های تعلقات (یا با ترس و بزدلی که مثل مقنعه است) وارد میدان جنگ ما شوید؟

  • آرایه‌های ادبی:

    • تلمیح و نماد: «مریخ» نماد جنگ و دلیری در نجوم.

    • تحقیر و اغراق: ماده خواندن مریخ در برابر قدرت عشق.

    • استعاره: «مقنعه» نماد ترس، پرده‌پوشی یا ضعف (در بافت حماسی شعر).

بیت ۸: گر تیغ خواهی تو ز خور از بدر برسازی سپر / گر قیصری اندرگذر از زنگ ما از زنگ ما

  • معنی: حتی اگر خورشید را تیغ خود و ماه کامل را سپر خود کنی (نهایت قدرت کیهانی)، و اگر قیصر روم (نماد قدرت پادشاهی) باشی، باید از سپاه زنگیان ما (لشکر سیاه و پرهیبت عشق/فنا) دوری کنی و بگذری.

  • آرایه‌های ادبی:

    • مراعات نظیر: تیغ، سپر، جنگ.

    • تضاد: قیصر (روم/سفیدی) و زنگ (حبشه/سیاهی). این تضاد کلاسیک «روم و زنگ» است.

    • اغراق: تیغ از خورشید و سپر از ماه ساختن.

بیت ۹: اسحاق شو در نحر ما خاموش شو در بحر ما / تا نشکند کشتی تو در گنگ ما در گنگ ما

  • معنی: مانند اسحاق (یا اسماعیل در روایات اسلامی) تسلیم قربانگاه ما شو؛ در دریای عظمت ما خاموش باش و دم نزن تا کشتی وجودت در رود خروشان و مقدس ما (گنگ) درهم نشکند و غرق نشوی (یا غرق شوی تا نجات یابی).

  • آرایه‌های ادبی:

    • تلمیح: اشاره به داستان قربانی شدن فرزند ابراهیم (در متون اسلامی اسماعیل و در متون یهودی/مسیحی اسحاق است؛ مولانا در اینجا از نام اسحاق استفاده کرده است).

    • تناسب: بحر، کشتی، گنگ (رود گنگ).

    • تخلص: (مولانا در این غزل تخلص «خاموش» را در معنی امری به کار برده است، نه صرفاً نام شعری).

    • نماد: «گنگ» نماد رودی عظیم، مقدس و شاید فناکننده.


مضامین و درون‌مایه‌های اصلی

  • فنا و نیستی: دعوت مکرر به شکستن، قربانی شدن و از بین رفتن «خود» در برابر عظمت معشوق.

  • تقابل عقل و عشق: هشدار به «میر اجل» (عاقل/مقام‌دار) که تاب تحمل دیوانگی عشق را ندارد.

  • قدرت و سطوت عشق: تصویر کردن عشق به صورت میدان جنگ، سپاهیان، خنجر و خونریزی (عشق حماسی).

  • خاموشی و حیرت: دعوت به سکوت و تسلیم محض در برابر دریای بی‌کران حقیقت.

  • بی‌اعتباری قدرت‌های مادی: کوچک شمردن مریخ، قیصر، خورشید و ماه در برابر قدرت عشق الهی.

قسمت نظرات برای این شعر غیر فعال است.
هدیه دادن شعر «غزل ۶ - بگریز ای میر اجل از ننگ ما از ننگ ما»

یکی از دوستان خود را برای خواندن این شعر زیبا دعوت کنید.

شما هنوز کسی را دنبال نکرده‌اید یا دنبال‌کننده‌ای ندارید.

خارج می‌شوید؟

برای خروج از سایت اطمینان دارید؟

برای دسترسی باید وارد شوید