غزل ۳ - اِی دل چه اندیشیده‌ای در عُذرِ آن تقصیرها؟
جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد...

جلال‌الدین محمد بلخی

مولانا

دنبال کننده 0

صفحه شخصی

غزل ۳ - اِی دل چه اندیشیده‌ای در عُذرِ آن تقصیرها؟

1
اِی دل چه اندیشیده‌ای در عُذرِ آن تقصیرها؟زان سوی او چندان وَفا زین سوی تو چندین جَفا
2
زان سوی او چندان کَرَم زین سو خلاف و بیش و کمزان سوی او چندان نِعَم زین سوی تو چندین خطا
3
زین سوی تو چندین حَسَد چندین خیالُ و ظَنِ بدزان سوی او چندان کِشِش چندان چِشِش چندان عَطا
4
چندین چِشِش از بَهرِ چه؟ تا جانِ تَلخَت خوش شودچندین کِشِش از بَهرِ چه؟ تا دَر رَسی دَر اُولیا
5
از بَد پشیمان می‌شوی الله‌گویان می‌شویآن دَم تو را او می‌کَشَد تا وارَهاند مَر تو را
6
از جُرم ترسان می‌شوی وَز چاره پُرسان می‌شویآن لحظه ترساننده را با خود نمی‌بینی چرا؟
7
گر چَشمِ تو بَربست او، چون مُهره‌ای دَر دستِ اوگاهی بِغَلطانَد چُنین، گاهی ببازَد دَر هوا
8
گاهی نَهَد در طَبعِ تو سودای سیم و زَر و زَنگاهی نَهَد دَر جانِ تو نورِ خیالِ مصطفیٰ
9
این سو کِشان سوی خوشان وان سو کَشان با ناخوشانیا بُگذرد یا بِشکَنَد، کَشتی در این گرداب‌ها
10
چندان دعا کن در نَهان، چندان بنال اندر شَبانکز گنبدِ هفت آسمان در گوشِ تو آید صدا
11
بانگِ شُعِیب و ناله‌اش وان اشکِ همچون ژاله‌اشچون شد زِ حد از آسمان آمد سحرگاهش ندا
12
گر مُجرمی بَخشیدمت وَز جُرم آمرزیدمتفردوس خواهی دادمت، خامُش رها کن این دعا
13
گفتا نه این خواهم نه آن، دیدارِ حق خواهَم عَیانگر هَفت بَحر آتَش شَوَد مَن دَر رَوَم بَهرِ لِقا
14
گر راندهِ آن مَنظرَم بَسته اَست از او چَشمِ تَرَممَن دَر جَحیم اولی‌ٰتَرَم جَنَت نَشایَد مَر مَرا
15
جنت مرا بی‌رویِ او هم دوزخ‌ست و هم عَدومن سوختم زین رنگ و بو، کو فَرِ اَنوارِ بَقا؟
16
گفتند باری کم گِری تا کم نگردد مُبصِریکه چشم نابینا شود چون بُگذرد از حَد بُکا
17
گفت اَر دو چَشمم عاقبت خواهند دیدن آن صفتهر جزوِ من چَشمی شود، کِیْ غَم خورَم مَن از عَمیٰ؟
18
وَر عاقبت این چَشمِ من مَحروم خواهد ماندنتا کور گردد آن بَصَر کو نیست لایق دوست را
19
اندر جهان هر آدمی باشد فدایِ یارِ خودیار یکی اَنبانِ خون یار یکی شَمسِ ضیا
20
چون هر کسی دَرخوردِ خود یاری گُزید از نیک و بدما را دریغ آید که خود فانی کنیم از بَهرِ «لا»
21
روزی یکی همراه شد با بایزید اَندَر رَهیپس بایزیدش گفت: «چه پیشه گُزیدی اِی دَغا؟»
22
گفتا که «مَن خَربَنده‌ام» پس بایزیدش گفت «رو»یا رَب خَرَش را مرگ دِه تا او شود بنده خدا
AvA-7
غزل
عارفانه

دیوان شمس...

دیوان شمس - غزلیات
0
0
0
4 روز پیش
3
+
+
+

وزن: مُستَفِعلن مُستَفِعلن مُستَفِعلن مُستَفِعلن

بحر: رَجَز مُثَمَّن سالم

  • قافیه: کلمات «تقصیرها» (در مصرع اول به عنوان مطلع)، «جفا»، «خطا»، «عطا»، «اولیا»، «تو را» (در ترکیب "مر تو را")، «چرا»، «هوا»، «مصطفی»، «گرداب‌ها» (پسوند "ها" به عنوان قافیه)، «صدا»، «ندا»، «دعا»، «لقا»، «مرا»، «بقا»، «بکا»، «عَمیٰ» (نابینایی)، «را» (در ترکیب "دوست را")، «ضیا»، «لا»، «دغا» و «خدا».

    • نکته فنی: مولانا در این غزل طبق سنت ادبی خود، گاهی الحاقیات (مانند «را» یا «ها») را در حکم کلمه اصلی قافیه قرار داده است که نشان از روانی کلام و چیرگی معنا بر فرم در دیدگاه اوست.

  • ردیف: این غزل ردیف ندارد (مردّف نیست).


تحلیل معنایی و مفهومی بیت به بیت

۱. ای دل چه اندیشیده‌ای در عذر آن تقصیرها؟ / زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا

  • معنی: ای دل، برای عذرخواهی از کوتاهی‌هایت چه فکری کرده‌ای؟ در حالی که از جانب خداوند آن‌همه وفاداری می‌رسد و از جانب تو این‌همه ستم و بی‌وفایی.

  • آرایه‌های ادبی: تشخیص (مخاطب قرار دادن دل)، تضاد (وفا و جفا)، موازنه (تقابل دو مصرع).

۲. زان سوی او چندان کرم زین سو خلاف و بیش و کم / زان سوی او چندان نِعَم زین سوی تو چندین خطا

  • معنی: از سوی خداوند آن‌همه بخشش و نعمت می‌رسد، اما از سوی تو مخالفت، بهانه‌جویی (بیش و کم کردن) و خطاهای بسیار سر می‌زند.

  • آرایه‌های ادبی: ترصیع و موازنه (بین جملات دو طرف)، تضاد (کرم و خطا)، جمع مکسر (نعم).

۳. زین سوی تو چندین حسد چندین خیال و ظن بد / زان سوی او چندان کشش چندان چشش چندان عطا

  • معنی: از طرف تو حسادت و گمان‌های بد دیده می‌شود، اما از طرف او جذب کردن (کشش الهی)، چشاندن لذت معنوی و بخشش است.

  • آرایه‌های ادبی: تکرار (واژه "چندان" و "چندین")، تضاد (حسد/ظن بد در برابر عطا/کشش).

۴. چندین چشش از بهر چه؟ تا جان تلخت خوش شود / چندین کشش از بهر چه؟ تا در رسی در اولیا

  • معنی: این همه چشاندن لذت برای چیست؟ برای اینکه جان تلخ و ناپاک تو شیرین شود. این همه کشش الهی برای چیست؟ تا به مقام اولیای خدا برسی.

  • آرایه‌های ادبی: پرسش و پاسخ (استفهام)، تضاد (تلخ و خوش)، جناس ناقص (چشش و کشش).

۵. از بد پشیمان می‌شوی الله‌گویان می‌شوی / آن دم تو را او می‌کشد تا وا رهاند مر تو را

  • معنی: وقتی از بدی‌هایت پشیمان می‌شوی و نام خدا را صدا می‌زنی، همان لحظه خدا تو را به سمت خود می‌کشد تا نجاتت دهد.

  • آرایه‌های ادبی: تلمیح (به مفهوم توبه و انابه).

۶. از جرم ترسان می‌شوی وز چاره پرسان می‌شوی / آن لحظه ترساننده را با خود نمی‌بینی چرا؟

  • معنی: وقتی از گناهت می‌ترسی و دنبال راه چاره می‌گردی، چرا همان خدایی را که این ترس را در دلت انداخته، همراه خودت نمی‌بینی؟ (اشاره به حضور دائمی حق).

  • آرایه‌های ادبی: استفهام انکاری، تضاد (ترس و چاره).

۷. گر چشم تو بربست او چون مهره‌ای در دست او / گاهی بغلطاند چنین گاهی ببازد در هوا

  • معنی: اگر خدا چشم بصیرتت را بست (یا تو را حیران کرد)، تو مانند مهره‌ای در دست او هستی؛ گاهی تو را روی زمین می‌غلتاند و گاهی به هوا پرتاب می‌کند (تسلیم محض تقدیر).

  • آرایه‌های ادبی: تشبیه (انسان به مهره)، کنایه (چشم بربستن به معنی سلب اختیار یا حیرانی)، تضاد (زمین و هوا).

۸. گاهی نهد در طبع تو سودای سیم و زر و زن / گاهی نهد در جان تو نور خیال مصطفی

  • معنی: گاهی در نهاد تو عشق به طلا و مادیات و شهوت قرار می‌دهد (امتحان) و گاهی نور معنویت و عشق پیامبر (ص) را در جانت می‌گذارد.

  • آرایه‌های ادبی: تضاد (سیم و زر در برابر نور مصطفی)، مراعات‌نظیر (سیم و زر)، تلمیح (به نام پیامبر اکرم).

۹. این سو کشان سوی خوشان وان سو کشان با ناخوشان / یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گرداب‌ها

  • معنی: انسان دائماً بین نیکی‌ها (خوشان) و بدی‌ها (ناخوشان) کشیده می‌شود. وجود انسان مانند کشتی‌ای است که در این گرداب‌های حوادث یا سالم رد می‌شود یا می‌شکند.

  • آرایه‌های ادبی: استعاره (کشتی برای انسان، گرداب برای دنیا و ابتلائات)، تضاد (خوشان و ناخوشان).

۱۰. چندان دعا کن در نهان چندان بنال اندر شبان / کز گنبد هفت آسمان در گوش تو آید صدا

  • معنی: آن‌قدر پنهانی دعا کن و در شب‌ها ناله و زاری کن تا از بالاترین طبقات آسمان، صدای استجابت به گوشت برسد.

  • آرایه‌های ادبی: اغراق (از گنبد هفت آسمان صدا آمدن)، کنایه (گنبد هفت آسمان).

۱۱. بانگ شعیب و ناله‌اش وان اشک همچون ژاله‌اش / چون شد ز حد از آسمان آمد سحرگاهش ندا

  • معنی: حضرت شعیب آن‌قدر ناله کرد و اشک ریخت (مانند شبنم) که وقتی گریه‌اش از حد گذشت، سحرگاه ندایی از آسمان برای او آمد.

  • آرایه‌های ادبی: تلمیح (به داستان حضرت شعیب که طبق روایات از کثرت گریه برای خدا نابینا شد)، تشبیه (اشک به ژاله).

۱۲. گر مجرمی بخشیدمت وز جرم آمرزیدمت / فردوس خواهی دادمت خامش رها کن این دعا

  • معنی: (ندا آمد که) اگر گناهکاری تو را بخشیدم، اگر بهشت می‌خواهی به تو دادم، ساکت شو و این همه ناله نکن.

  • آرایه‌های ادبی: لف و نشر (مجرم با بخشیدم، فردوس با دادمت).

۱۳. گفتا نه این خواهم نه آن دیدار حق خواهم عیان / گر هفت بحر آتش شود من در روم بهر لقا

  • معنی: شعیب گفت: نه بهشت می‌خواهم نه بخشش، من دیدار آشکار خداوند را می‌خواهم. حتی اگر هفت دریا پر از آتش شود، برای دیدار او به دل آتش می‌زنم.

  • آرایه‌های ادبی: اغراق (هفت بحر آتش شود)، پارادوکس (دریا که آب است آتش شود)، تلمیح (به مفهوم لقاءالله).

۱۴. گر رانده آن منظرم بسته است از او چشم ترم / من در جحیم اولی‌ترم جنت نشاید مر مرا

  • معنی: اگر از دیدار او محروم شوم و چشم گریانم او را نبیند، جهنم برای من سزاوارتر است و بهشت شایسته من نیست (بهشت بدون دوست، جهنم است).

  • آرایه‌های ادبی: تضاد (جحیم و جنت)، مبالغه در عشق.

۱۵. جنت مرا بی‌روی او هم دوزخ است و هم عدو / من سوختم زین رنگ و بو کو فر انوار بقا

  • معنی: بهشت بدون چهره معشوق برای من مانند دوزخ و دشمن است. من از این ظواهر دنیوی (رنگ و بو) خسته و سوخته‌ام، نور جاودانگی کجاست؟

  • آرایه‌های ادبی: پارادوکس (جنت دوزخ است)، استعاره (رنگ و بو برای تعلقات مادی).

۱۶. گفتند باری کم گری تا کم نگردد مبصری / که چشم نابینا شود چون بگذرد از حد بکا

  • معنی: به او گفتند حداقل کمتر گریه کن تا بینایی‌ات کم نشود، زیرا اگر گریه از حد بگذرد چشم کور می‌شود.

  • آرایه‌های ادبی: حکمت (اشاره به رابطه طبی گریه و بینایی)، جناس (باری به معنی "حداقل" و بار).

۱۷. گفت ار دو چشمم عاقبت خواهند دیدن آن صفت / هر جزو من چشمی شود کی غم خورم من از عمی

  • معنی: گفت اگر قرار است چشمانم در نهایت معشوق را ببینند، تمام اعضای بدنم تبدیل به چشم می‌شوند (با جان می‌بینم)، پس چه غمی از کوری دارم؟

  • آرایه‌های ادبی: اغراق (هر جزو چشم شدن)، استعاره مکنیه.

۱۸. ور عاقبت این چشم من محروم خواهد ماندن / تا کور گردد آن بصر کو نیست لایق دوست را

  • معنی: و اگر قرار است چشمانم در نهایت از دیدار محروم بمانند، بگذار آن چشمی که لایق دیدار دوست نیست کور شود.

  • آرایه‌های ادبی: نفرین (به خود).

۱۹. اندر جهان هر آدمی باشد فدای یار خود / یار یکی انبان خون یار یکی شمس ضیا

  • معنی: در دنیا هر کسی فدای معشوق خود می‌شود؛ اما معشوق یکی جسم مادی و شکم است (کیسه خون) و معشوق دیگری خورشید درخشان حقیقت (خداوند).

  • آرایه‌های ادبی: استعاره (انبان خون برای جسم/شکمپرستی)، تضاد (انبان خون و شمس ضیا).

۲۰. چون هر کسی درخورد خود یاری گزید از نیک و بد / ما را دریغ آید که خود فانی کنیم از بهر «لا»

  • معنی: چون هر کسی متناسب با لیاقت خود یاری انتخاب کرده (چه خوب چه بد)، ما حیفمان می‌آید که وجود خود را فدای "هیچ" (دنیای مادی یا غیر خدا) کنیم.

  • آرایه‌های ادبی: ایهام (لا: کلمه نفی، یا اشاره به "لا اله" بدون "الا الله" یعنی ماندن در نیستی)، تضاد (نیک و بد).

۲۱. روزی یکی همراه شد با بایزید اندر رهی / پس بایزیدش گفت چه پیشه گزیدی ای دغا

  • معنی: روزی شخصی در راهی با بایزید بسطامی همراه شد. بایزید پرسید: ای فریبکار (یا ای کسی که ادعا داری)، شغلت چیست؟

  • آرایه‌های ادبی: حکایت‌پردازی، تلمیح (به بایزید بسطامی).

۲۲. گفتا که من خربنده‌ام پس بایزیدش گفت رو / یا رب خرش را مرگ ده تا او شود بنده خدا

  • معنی: مرد گفت من نگهدارنده الاغ (چارپادار) هستم. بایزید گفت برو (از من دور شو)؛ خدایا خرش را بکش تا او از بندگی خر رها شود و بنده خدا شود.

  • آرایه‌های ادبی: نماد (خر نماد نفس اماره و تعلقات دنیوی)، ایهام و طنز عارفانه (مرگ خر برای حیات انسان).


بخش سوم: مضامین و درون‌مایه‌های اصلی

  • تقابل وفای حق و جفای بنده: شکایت از ناسپاسی انسان در برابر لطف بی‌کران خداوند.

  • جبر و اختیار عاشقانه: تشبیه انسان به مهره‌ای در دست خداوند که تسلیم محض اراده اوست.

  • ارزش گریه و تضرع (بُکا): تأکید بر اینکه ناله و زاری کلید گشایش درهای رحمت الهی است (با اشاره به داستان شعیب).

  • لقاءالله: برتری "دیدار دوست" بر نعمت‌های بهشت؛ بهشت بدون دوست برای عاشق دوزخ است.

  • رهایی از تعلقات (مرگِ خر): لزوم از بین رفتن تعلقات نفسانی (خر) برای رسیدن به مقام بندگی حقیقی خداوند.

قسمت نظرات برای این شعر غیر فعال است.
هدیه دادن شعر «غزل ۳ - اِی دل چه اندیشیده‌ای در عُذرِ آن تقصیرها؟»

یکی از دوستان خود را برای خواندن این شعر زیبا دعوت کنید.

شما هنوز کسی را دنبال نکرده‌اید یا دنبال‌کننده‌ای ندارید.

خارج می‌شوید؟

برای خروج از سایت اطمینان دارید؟

برای دسترسی باید وارد شوید