معنی کیکیر

کیکیر

0 بازدید
[ کَ کی ] (اِ) به معنی تره تیزک باشد، و آن سبزیی است خوردنی، و به عربی جرجیر گویند، و به این معنی به کسر اول و زای نقطه دار هم به نظر آمده است. (برهان). به معنی سبزیی باشد که تره تیزک خوانند، و به عربی جرجیر گویند، همانا جرجیر معرب گرگیر بوده. (انجمن آرا) (آنندراج). در جهانگیری و رشیدی کیکیز آمده، و چون مبدل «کیکیش» است میتوان گفت همین وجه صحیح است. (حاشیهٔ برهان چ معین). جرجیر. ترتیزک. تره تیزک. شاهی. تره تندک. این کلمه را گاهی «کیکبر» و گاهی به جای «را» با «زا» (کیکیز) و گاهی «کیکیر» و گاهی به جای «کاف»، «لام» (کیلیر) و هم به جای راء مهمله زاء منقوطه (کیلیز) آورده اند و همان ابیات که برای کیکیر مثال آورده اند برای صور دیگر هم شاهد گذرانیده اند. اگر قصیدهٔ سوزنی به دست آید اقلاً راء و زاء بودن حرف آخر معلوم می شود. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا): و زمینهای ترابنده که به زبان خوارزم «زناف» گویند و بخار پالیزهای تره چون کرنب و کیکیر و سیر و باقلی و مانند آن. (ذخیرهٔ خوارزمشاهی، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کیکیر و گندنا و سپندان و کاسنی این هر چهار گونه که دادی همه وژن. ؟ (از حاشیهٔ فرهنگ اسدی نخجوانی، از یادداشت ایضاً). چون با شعرا مرد بکاود وَ ستیزد چون بر کس و کون زن خود کارد کیکیر. سوزنی (از یادداشت ایضاً). رجوع به کیکیز شود.
راهنمای اختصارات لغت‌نامه دهخدا

نشانه‌های اختصاری و معانی آن‌ها

اِ = اسم

اِخ = اسم خاص

اِ صوت = اسم صوت

اِ فعل = اسم فعل

اِ مرکب = اسم مرکب

اِ مص = اسم مصدر

ص = صفت

ص نسبی = صفت نسبی

ن تف = نعت تفضیلی

نف = نعت فاعلی

ن ل = نسخه بدل

ن م = نعت مفعولی

ع = عربی

ظ = ظاهراً

ج = جلد

ج، = جمع

جِ = جمعِ…

جج، = جمع‌الجمع

ججِ = جمع‌الجمعِ…

ص = صفحه

صص = صفحات

مص = مصدر

مص مرکب = مصدر مرکب

ح = حاشیه

حامص = حاصل مصدر

چ = چاپ

|| = نشانه معنی بعدی مدخل

__ = نشانه ترکیب یا زیرمدخل

ق = قید

ق.م. = قبل از میلاد

م. = میلادی

(ص) = صلّی‌الله علیه و آله و سلم

(ع) = علیه‌السلام

(س) = سلام‌الله علیه

فان = فرهنگ اسدی نخجوانی

حفان = حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی

حبط = حبیب‌السیر چاپ طهران

خارج می‌شوید؟

برای خروج از سایت اطمینان دارید؟

برای دسترسی باید وارد شوید