معنی کیکاوس

کیکاوس

0 بازدید
[ کَ / کِ وو ] (ص مرکب) به معنی عادل و اصیل و نجیب باشد، چه کی به معنی عادل و کاوس به معنی اصیل و نجیب هم آمده است. (برهان) (آنندراج). عادل و اصیل و نجیب. (ناظم الاطباء). رجوع به «کی» و «کاوس» و مادهٔ بعد شود.
[ کَ / کِ وو ] (اِخ) قیقاوس. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به قیقاوس شود.
[ کَ / کِ وو ] (اِخ) نام یکی از چهار پسر کیقباد است. (برهان) (آنندراج). نام دومین پادشاه از سلسلهٔ کیان. (ناظم الاطباء). دومین پادشاه کیانی، و به قول بندهش و بسیاری از مورخین پسر اپیوه و نوهٔ کیقباد است. این اسم در اوستا کوی اوسن یا اوسذن می باشد. (یشتها تألیف پورداود صص ۲۲۷ -۲۳۷). رجوع به همین مأخذ و مجمل التواریخ صص ۴۵ -۴۸ شود.
[ کِ وو ] (اِخ) دهی از دهستان مرکزی بخش حومهٔ شهرستان بهبهان است و ۹۲۳ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
[ کَ / کِ وو ] (اِخ) ابن اسکندربن قابوس بن وشمگیربن زیار. رجوع به عنصرالمعالی شود.
[ کَ / کِ وو ] (اِخ) ابن کیومرث (۸۵۷ هـ . ق.). از ملوک بادوسبان. رجوع به بادوسبان شود.
[ کَ / کِ وو ] (اِخ) ابن هزاراسپ (۵۲۳ هـ . ق.). از ملوک بادوسبان. رجوع به بادوسبان شود.
راهنمای اختصارات لغت‌نامه دهخدا

نشانه‌های اختصاری و معانی آن‌ها

اِ = اسم

اِخ = اسم خاص

اِ صوت = اسم صوت

اِ فعل = اسم فعل

اِ مرکب = اسم مرکب

اِ مص = اسم مصدر

ص = صفت

ص نسبی = صفت نسبی

ن تف = نعت تفضیلی

نف = نعت فاعلی

ن ل = نسخه بدل

ن م = نعت مفعولی

ع = عربی

ظ = ظاهراً

ج = جلد

ج، = جمع

جِ = جمعِ…

جج، = جمع‌الجمع

ججِ = جمع‌الجمعِ…

ص = صفحه

صص = صفحات

مص = مصدر

مص مرکب = مصدر مرکب

ح = حاشیه

حامص = حاصل مصدر

چ = چاپ

|| = نشانه معنی بعدی مدخل

__ = نشانه ترکیب یا زیرمدخل

ق = قید

ق.م. = قبل از میلاد

م. = میلادی

(ص) = صلّی‌الله علیه و آله و سلم

(ع) = علیه‌السلام

(س) = سلام‌الله علیه

فان = فرهنگ اسدی نخجوانی

حفان = حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی

حبط = حبیب‌السیر چاپ طهران

خارج می‌شوید؟

برای خروج از سایت اطمینان دارید؟

برای دسترسی باید وارد شوید