معنی کیفر بردن

کیفر بردن

0 بازدید
[ کَ / کِ فَ بُ دَ ] (مص مرکب) به جزای عمل خود رسیدن. (فرهنگ فارسی معین). مجازات یافتن. مکافات دیدن : مار را هرچند بهتر پروری چون یکی خشم آورد کیفر بری.ابوشکور. چه گفتند دانندگان خرد هر آن کس که بد کرد کیفر برد.فردوسی. که هرگز نراند به راه خرد ز کردار ترسم که کیفر برد.فردوسی. به گیتی چنین است پاداش بد هر آن کس که بد کرد کیفر برد.فردوسی. تو زین کرده فرجام کیفر بری ز تخمی کجا کشته ای بر خوری.فردوسی. از تو ما را نه کنار و نه پیام و نه سلام مکن ای دوست که کیفر بری و درمانی. منوچهری. اگر جنگ آوری کیفر بری تو اگر کاسه دهی کوزه خوری تو. (ویس و رامین). عالم همه زین دو گشت پیدا آدم هم از این دو برد کیفر.ناصرخسرو. به نورش خورد مؤمن از فعل خود بر به نارش برد کافر از کرده کیفر.ناصرخسرو. کسی کو خوار گیرد راه دین را برد فردا پشیمانی و کیفر.ناصرخسرو. دست خدای اگر نگرفتستی حسرت خوری بسی و بری کیفر. ناصرخسرو. همه ز کرده پشیمان شدند و در مثل است کسی که بد کند از بد همی برد کیفر. امیر معزی. اگر بد کنی کیفرش بد بری نه چشم زمانه به خواب اندر است بر ایوانها نقش بیژن هنوز به زندان افراسیاب اندر است. ؟ (از آنندراج). || نادم شدن. پشیمان شدن. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پشیمانی یافتن. ندامت کشیدن.
راهنمای اختصارات لغت‌نامه دهخدا

نشانه‌های اختصاری و معانی آن‌ها

اِ = اسم

اِخ = اسم خاص

اِ صوت = اسم صوت

اِ فعل = اسم فعل

اِ مرکب = اسم مرکب

اِ مص = اسم مصدر

ص = صفت

ص نسبی = صفت نسبی

ن تف = نعت تفضیلی

نف = نعت فاعلی

ن ل = نسخه بدل

ن م = نعت مفعولی

ع = عربی

ظ = ظاهراً

ج = جلد

ج، = جمع

جِ = جمعِ…

جج، = جمع‌الجمع

ججِ = جمع‌الجمعِ…

ص = صفحه

صص = صفحات

مص = مصدر

مص مرکب = مصدر مرکب

ح = حاشیه

حامص = حاصل مصدر

چ = چاپ

|| = نشانه معنی بعدی مدخل

__ = نشانه ترکیب یا زیرمدخل

ق = قید

ق.م. = قبل از میلاد

م. = میلادی

(ص) = صلّی‌الله علیه و آله و سلم

(ع) = علیه‌السلام

(س) = سلام‌الله علیه

فان = فرهنگ اسدی نخجوانی

حفان = حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی

حبط = حبیب‌السیر چاپ طهران

خارج می‌شوید؟

برای خروج از سایت اطمینان دارید؟

برای دسترسی باید وارد شوید