[ کَ ] (ع اِ) بخل تمام. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رفتار شتاب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || (ص) سخت بخیل. (اقرب الموارد). || کوتاه اندام نازک استخوان پرگوشت. (از اقرب الموارد).
(ع ص) دشوارخوی نیک بخیل. (منتهی الارب) (آنندراج). بدخوی و نیک بخیل. (ناظم الاطباء). تنگ خلق، و گویند بسیار بخیل. (از اقرب الموارد). || پستک نازک اندام پرگوشت. (منتهی الارب) (آنندراج). کوتاه بالای نازک اندام پرگوشت. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
[ کَ یْ یِ ] (ع ص) کیص [ کی ] . (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). و رجوع به مادهٔ قبل شود.
[ یَ ] (ع ص) سخت پی. کیَصّ. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به مدخل بعد شود.
[ یَ ص ص ] (ع ص) سخت پی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
[ کَ ] (ع مص) بددل و سخت گردیدن از چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج): کاص الرجل کیصاً و کَیَصاناً و کیوصاً؛ بددل و سست گردید از چیزی. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || تنها خوردن. (تاج المصادر بیهقی). تنها خوردن طعام را. (منتهی الارب) (آنندراج): کاص طعامه؛ طعام خود را تنها خورد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بسیار خوردن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء): کاص من الطعام و الشراب؛ از طعام و شراب بسیار خورد. (از اقرب الموارد). کصنا عنده ما شئنا؛ خوردیم در نزد وی هرچه خواستیم. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). || به شتاب رفتن. (از اقرب الموارد): فلان مر یکیص؛ یعنی فلان شتابی کنان گذشت. (منتهی الارب).