معنی سویق

سویق

0 بازدید
[ سَ ] (ع اِ) پست. (دهار) (منتهی الارب). پست که بهندی سَتو گویند. (آنندراج) (غیاث). پست. تلخان و آنرا از هفت چیز کنند: گندم، جو، نبق، سیب، کدو، حب الرّمان، سنجد. و هر یک را بنام آن چیز خوانند. (بحر الجواهر). - سویق الارزه؛ تلخان برنج. - سویق التفاح؛ تلخان سیب. - سویق الحنطه؛ تلخان گندم. - سویق الخرنوب و الغبیرا. - سویق الرمان. سویق الشعیر. سویق القرع. - سویق النبق. برای شرح هر یک رجوع به فهرست مخزن الادویه، تحفهٔ حکیم مؤمن و اختیارات بدیعی شود. || می. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). شراب یا شیرینی : قیل لابی نواس صف لنا الاشربة. قال اما الماء فیعظم خطره بقدر تعززه. و اما السویق فبلغة العجلان. قال فالسویق. قال شراب المحرور و العجدان والمسافر. قال قبید التمر. قال حامة حاموها حول الحق فلم یصیبوه. (شرح شریشی بر مقامات حریری، یادداشت بخط مؤلف).
[ سَ ] (اِخ) غزوالسویق. نام یکی از غزوات رسول (ص). در این جنگ ابوسفیان و اتباعش که جهت سبکباری انبانها از پشت انداخته بودند برگرفتند. (از تاریخ گزیده ص ۱۴۱ و ۱۴۲). رجوع به امتاع الاسماع ج ۱ ص ۱۰۶ شود.
راهنمای اختصارات لغت‌نامه دهخدا

نشانه‌های اختصاری و معانی آن‌ها

اِ = اسم

اِخ = اسم خاص

اِ صوت = اسم صوت

اِ فعل = اسم فعل

اِ مرکب = اسم مرکب

اِ مص = اسم مصدر

ص = صفت

ص نسبی = صفت نسبی

ن تف = نعت تفضیلی

نف = نعت فاعلی

ن ل = نسخه بدل

ن م = نعت مفعولی

ع = عربی

ظ = ظاهراً

ج = جلد

ج، = جمع

جِ = جمعِ…

جج، = جمع‌الجمع

ججِ = جمع‌الجمعِ…

ص = صفحه

صص = صفحات

مص = مصدر

مص مرکب = مصدر مرکب

ح = حاشیه

حامص = حاصل مصدر

چ = چاپ

|| = نشانه معنی بعدی مدخل

__ = نشانه ترکیب یا زیرمدخل

ق = قید

ق.م. = قبل از میلاد

م. = میلادی

(ص) = صلّی‌الله علیه و آله و سلم

(ع) = علیه‌السلام

(س) = سلام‌الله علیه

فان = فرهنگ اسدی نخجوانی

حفان = حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی

حبط = حبیب‌السیر چاپ طهران

خارج می‌شوید؟

برای خروج از سایت اطمینان دارید؟

برای دسترسی باید وارد شوید