معنی سون

سون

0 بازدید
[ سَ / سِ وُ / وَ ] (اِ) مدح. ثنا. (برهان) (جهانگیری): گر نشیند سخن ابن یمین در دل خلق چه عجب آن سون توست که از جان برخاست. ابن یمین (از جهانگیری).
(اِ) طرف. جانب. سوی. (برهان) (آنندراج): به چشم اندرم دید از رون توست به جسم اندرم جنبش از سون توست. عنصری. و بر آن سون شهر تا به لب آب هیرمند. (تاریخ سیستان). ز خون هفت دریا برآمد بهم زمین از دگر سون برون داد غم.اسدی. گفت ای خواجه گرچه زآن سون شد تا ز بند زمانه بیرون شد.سنایی. آن شنیدی که بود مردی کور آدمی صورت و بفعل ستور رفت روزی بسون گرمابه ماند تنها درون گرمابه.سنایی. رجوع به سو و سوی شود. || شبیه. نظیر. (برهان). شبه. مانند. (جهانگیری). سان. (از حاشیهٔ برهان قاطع چ معین).
راهنمای اختصارات لغت‌نامه دهخدا

نشانه‌های اختصاری و معانی آن‌ها

اِ = اسم

اِخ = اسم خاص

اِ صوت = اسم صوت

اِ فعل = اسم فعل

اِ مرکب = اسم مرکب

اِ مص = اسم مصدر

ص = صفت

ص نسبی = صفت نسبی

ن تف = نعت تفضیلی

نف = نعت فاعلی

ن ل = نسخه بدل

ن م = نعت مفعولی

ع = عربی

ظ = ظاهراً

ج = جلد

ج، = جمع

جِ = جمعِ…

جج، = جمع‌الجمع

ججِ = جمع‌الجمعِ…

ص = صفحه

صص = صفحات

مص = مصدر

مص مرکب = مصدر مرکب

ح = حاشیه

حامص = حاصل مصدر

چ = چاپ

|| = نشانه معنی بعدی مدخل

__ = نشانه ترکیب یا زیرمدخل

ق = قید

ق.م. = قبل از میلاد

م. = میلادی

(ص) = صلّی‌الله علیه و آله و سلم

(ع) = علیه‌السلام

(س) = سلام‌الله علیه

فان = فرهنگ اسدی نخجوانی

حفان = حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی

حبط = حبیب‌السیر چاپ طهران

خارج می‌شوید؟

برای خروج از سایت اطمینان دارید؟

برای دسترسی باید وارد شوید