معنی رشک آمدن

رشک آمدن

0 بازدید
[ رَ مَ دَ ] (مص مرکب) به رشک آمدن. حسد ورزیدن. حسادت کردن، که بیشتر با «به» یا «از» آید. (یادداشت مؤلف): ببارید بر چهره چندان سرشک کز آن آمدی ابر و باران به رشک . شمسی (یوسف و زلیخا). اگر رشک آید از تو شهر یاران را عجب نبود که شاهی و جوانی و جوانبختی به هم داری. امیرمعزی. رشکم آید که کسی سیر نظر در تو کند باز گویم که کسی سیر نخواهد بودن.سعدی. رشک آیدم ز مردمک دیده بارها کاین شوخ دیده چند ببیند جمال دوست. سعدی. به خاکم رشک می آید که بر وی می نهی پایت که سعدی زیر نعلینت چه بودی گر توانستی. سعدی. رشکم از پیرهن آید که در آغوش تو خسبد زهرم از غالیه آید که بر اندام تو ساید. سعدی. دی فاخته ای بر سر شاخی با جفت می گفت غمی که در دلش بود نهفت رشک آمدم از حالش و با خود گفتم شاد آنکه غمی دارد و بتواند گفت.سعدی. مرا بر اختر اقبال ساغر رشک می آید که در هر گردشی جان دگر می گیرد از مینا. صائب. رشکم آید چون ببینم یار با اغیار بود هرچه بادا باد یا اغیار یا خود می کشم. ابوالمعانی (از شعوری).
راهنمای اختصارات لغت‌نامه دهخدا

نشانه‌های اختصاری و معانی آن‌ها

اِ = اسم

اِخ = اسم خاص

اِ صوت = اسم صوت

اِ فعل = اسم فعل

اِ مرکب = اسم مرکب

اِ مص = اسم مصدر

ص = صفت

ص نسبی = صفت نسبی

ن تف = نعت تفضیلی

نف = نعت فاعلی

ن ل = نسخه بدل

ن م = نعت مفعولی

ع = عربی

ظ = ظاهراً

ج = جلد

ج، = جمع

جِ = جمعِ…

جج، = جمع‌الجمع

ججِ = جمع‌الجمعِ…

ص = صفحه

صص = صفحات

مص = مصدر

مص مرکب = مصدر مرکب

ح = حاشیه

حامص = حاصل مصدر

چ = چاپ

|| = نشانه معنی بعدی مدخل

__ = نشانه ترکیب یا زیرمدخل

ق = قید

ق.م. = قبل از میلاد

م. = میلادی

(ص) = صلّی‌الله علیه و آله و سلم

(ع) = علیه‌السلام

(س) = سلام‌الله علیه

فان = فرهنگ اسدی نخجوانی

حفان = حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی

حبط = حبیب‌السیر چاپ طهران

خارج می‌شوید؟

برای خروج از سایت اطمینان دارید؟

برای دسترسی باید وارد شوید