معنی رسید

رسید

0 بازدید
[ رَ / رِ ] (مص مرخم) رسیدن. (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف). وصول. (یادداشت مؤلف). || وصول اشیاء مرسوله. (لغت محلی شوشتر، نسخهٔ خطی کتابخانهٔ مؤلف). || سپری شدن و بسر آمدن. (لغت محلی شوشتر). - سررسید؛ در اصطلاح بانک و بازرگانی تاریخی را گویند که برای پرداخت وام یا قسط و جز آن قبلاً معین شده است. مهلت پرداخت ضرب الاجل برای تأدیهٔ بدهی. || اعتراف. || اقرار برگرفتن و دریافتن. (از ناظم الاطباء). || (ن مف) (مخفف رسیده). بررسیده و پخته شده. (لغت محلی شوشتر). || بالغ. (لغت محلی شوشتر). || (اِ) نوشته ای که رسیدن و دریافت کردن چیزی را معلوم می کند. بجای قبض، رسید انتخاب شده است. (لغات فرهنگستان). نوشته ای که پس از دریافت پول یا شیئی مبنی بر اخذ آن به آورنده دهند. قبض. (فرهنگ فارسی معین) (از ناظم الاطباء). نوشته که بعد از ایصال زر نقد و جز آن از کسی بگیرند، از عالم قبض الوصول و یافته، و این در محاورهٔ ارباب دفاتر هندوستان شایع است لیکن در اشعار استادان ولایت یافته نشده. (آنندراج). سندالواصل. سندالوصول. قبض رسید. قبالوصول. قبض الواصل. قبض وصول. الواصل. سندی که از دریافت مالی یا نامه ای حکایت کند. (یادداشت مؤلف). || جوانی و شباب.
راهنمای اختصارات لغت‌نامه دهخدا

نشانه‌های اختصاری و معانی آن‌ها

اِ = اسم

اِخ = اسم خاص

اِ صوت = اسم صوت

اِ فعل = اسم فعل

اِ مرکب = اسم مرکب

اِ مص = اسم مصدر

ص = صفت

ص نسبی = صفت نسبی

ن تف = نعت تفضیلی

نف = نعت فاعلی

ن ل = نسخه بدل

ن م = نعت مفعولی

ع = عربی

ظ = ظاهراً

ج = جلد

ج، = جمع

جِ = جمعِ…

جج، = جمع‌الجمع

ججِ = جمع‌الجمعِ…

ص = صفحه

صص = صفحات

مص = مصدر

مص مرکب = مصدر مرکب

ح = حاشیه

حامص = حاصل مصدر

چ = چاپ

|| = نشانه معنی بعدی مدخل

__ = نشانه ترکیب یا زیرمدخل

ق = قید

ق.م. = قبل از میلاد

م. = میلادی

(ص) = صلّی‌الله علیه و آله و سلم

(ع) = علیه‌السلام

(س) = سلام‌الله علیه

فان = فرهنگ اسدی نخجوانی

حفان = حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی

حبط = حبیب‌السیر چاپ طهران

خارج می‌شوید؟

برای خروج از سایت اطمینان دارید؟

برای دسترسی باید وارد شوید