معنی رسوا شدن

رسوا شدن

0 بازدید
[ رُسْ شُ دَ ] (مص مرکب) تهتک. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). مفتضح گشتن. بی آبرو شدن. از اعتبار و آبرو افتادن. ظاهر شدن زشتیها و بدیها و عیبها. (یادداشت مؤلف). افتضاح. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). ارتحاض. (منتهی الارب). خزی. (ترجمان القرآن): ملکان رسوا گردند کجا او برسد ملک او باید کاو هرگز رسوا نشود. منوچهری. ای آدمی ار تو علم ناموزی چون مادر و چون پدر شوی رسوا. ناصرخسرو. چون عمرو عاص پیش علی دی مه پیش بهار عاجز و رسوا شد.ناصرخسرو. لاجرم از بیم که رسوا شوی هیچ نیاری که بمن بگذری.ناصرخسرو. ورنه رسوا شوی به سنگ سیاه از سپیدی رسد سیه رویی.خاقانی. مفلسان گر خوش شوند از زرّ قلب لیک آن رسوا شود در دار ضرب.مولوی. آنچه با معنی است خود پیدا شود و آنچه بیمعنی است خود رسوا شود. مولوی. نه اندیشه از کس که رسوا شدی نه طاقت که یک دم شکیبا شوی.سعدی. آن کز تو گرفت کینه اندر دل شد بر سر خلق در جهان رسوا.؟ - امثال: پستهٔ بی مغز اگر لب واکند رسوا شود. ؟ خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.(امثال و حکم دهخدا ج ۴ ص ۱۹۵۰). هرکه با رسوا نشیند عاقبت رسوا شود. (امثال و حکم دهخدا ج ۲ ص ۷۵۲). || فاش شدن. آشکار شدن : چه خیال است که دیوانهٔ شیدا نشویم بوی مشکیم محال است که رسوا نشویم. صائب تبریزی.
راهنمای اختصارات لغت‌نامه دهخدا

نشانه‌های اختصاری و معانی آن‌ها

اِ = اسم

اِخ = اسم خاص

اِ صوت = اسم صوت

اِ فعل = اسم فعل

اِ مرکب = اسم مرکب

اِ مص = اسم مصدر

ص = صفت

ص نسبی = صفت نسبی

ن تف = نعت تفضیلی

نف = نعت فاعلی

ن ل = نسخه بدل

ن م = نعت مفعولی

ع = عربی

ظ = ظاهراً

ج = جلد

ج، = جمع

جِ = جمعِ…

جج، = جمع‌الجمع

ججِ = جمع‌الجمعِ…

ص = صفحه

صص = صفحات

مص = مصدر

مص مرکب = مصدر مرکب

ح = حاشیه

حامص = حاصل مصدر

چ = چاپ

|| = نشانه معنی بعدی مدخل

__ = نشانه ترکیب یا زیرمدخل

ق = قید

ق.م. = قبل از میلاد

م. = میلادی

(ص) = صلّی‌الله علیه و آله و سلم

(ع) = علیه‌السلام

(س) = سلام‌الله علیه

فان = فرهنگ اسدی نخجوانی

حفان = حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی

حبط = حبیب‌السیر چاپ طهران

خارج می‌شوید؟

برای خروج از سایت اطمینان دارید؟

برای دسترسی باید وارد شوید