معنی رسم نهادن

رسم نهادن

0 بازدید
[ رَ نِ / نَ دَ ] (مص مرکب) رسم گذاشتن. وضع قانون و قاعده و قرار. آیین و شیوه بنیان نهادن. گذاشتن شیوه و طریقهٔ نو. قرار دادن اصول و اسلوب : همی گفت کاین رسم کهبد نهاد ازین دل بگردان که بس بد نهاد. ابوشکور بلخی. رسمی نهاد عشقش بر من که سال و ماه شو صبر خود فروش و غم عشق من بخر. موقری. چو بر هفت شد رسم میدان نهاد هم آورد و هم رسم چوگان نهاد.فردوسی. روز نخست که مرا خوارزمشاه کدخدایی داد رسم چنان نهاد که هر روز من تنها پیش او شدمی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۳۳۶). نکوکار و بادانش و راددوست یکی رسم ننهد که آن نانکوست.اسدی. رسم تقوی می نهد در عشقبازی رای من کوس غارت می زند در ملک تقوی روی تو. سعدی. فرهاد کرد کار فغانی که در وفا رسمی چنان نهاد که نتوان از آن گذشت. فغانی. - رسم بد نهادن؛ قاعدهٔ نااستوار و ناخوب گذاشتن. وضع قاعده و قانون نامناسب : نمک به قیمت گیرد تا ده خراب نشود و رسم بد ننهد. (گلستان). و رجوع به رسم گذاشتن شود.
راهنمای اختصارات لغت‌نامه دهخدا

نشانه‌های اختصاری و معانی آن‌ها

اِ = اسم

اِخ = اسم خاص

اِ صوت = اسم صوت

اِ فعل = اسم فعل

اِ مرکب = اسم مرکب

اِ مص = اسم مصدر

ص = صفت

ص نسبی = صفت نسبی

ن تف = نعت تفضیلی

نف = نعت فاعلی

ن ل = نسخه بدل

ن م = نعت مفعولی

ع = عربی

ظ = ظاهراً

ج = جلد

ج، = جمع

جِ = جمعِ…

جج، = جمع‌الجمع

ججِ = جمع‌الجمعِ…

ص = صفحه

صص = صفحات

مص = مصدر

مص مرکب = مصدر مرکب

ح = حاشیه

حامص = حاصل مصدر

چ = چاپ

|| = نشانه معنی بعدی مدخل

__ = نشانه ترکیب یا زیرمدخل

ق = قید

ق.م. = قبل از میلاد

م. = میلادی

(ص) = صلّی‌الله علیه و آله و سلم

(ع) = علیه‌السلام

(س) = سلام‌الله علیه

فان = فرهنگ اسدی نخجوانی

حفان = حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی

حبط = حبیب‌السیر چاپ طهران

خارج می‌شوید؟

برای خروج از سایت اطمینان دارید؟

برای دسترسی باید وارد شوید