

آسمان آغوش مهر گشوده بر کمال من
صد فغان بر دل در بند و بد سگال من
بهر تسبیح و ستایش خلوتم ذکر دعا
هر نماز و دین و قربت و جل
...
نمایش کامل شعر...
نمایش کامل شعر...
نمایش کامل شعر...
نمایش کامل شعر...
نمایش کامل شعربه یک اسکناس تانخورده ی درشت
فکر می کنم
که سردش است
و نمی تواند مچاله شود توی خودش
یا حتی
...
نمایش کامل شعر...
نمایش کامل شعر...
نمایش کامل شعر...
نمایش کامل شعر...
نمایش کامل شعر...
نمایش کامل شعر...
نمایش کامل شعر...
نمایش کامل شعر...
نمایش کامل شعرچند خطی حرف دارم
با این کاغذ سفید
حرفایی به کوتاهی قصه
به بلندی کوهی از درد و غصه
قلمم نای نوشتن نداشت
چون نوشتم
اشک از سر و گونش برداشت
دستانم به لرزه افتاد
و غباری چهره ام را پوشاند
افکارم روانم را دزدید
ق
...
نمایش کامل شعر...
نمایش کامل شعر...
نمایش کامل شعر...
نمایش کامل شعر...
نمایش کامل شعر...
نمایش کامل شعر...
نمایش کامل شعرکوبانی ای شهر غلطیده در خون قدیس
ای حبس شده در دام ابلیس
تو را می گویم
تو را که بی غیرتان را در آتش غیرتت سوزاندی
تو را که با مهره مادرانه 'ات رخت بستی
آری تو را می گویم
تو را که در یک دستت طفل و دیگری تفنگ
به آغوش کشیدی
...
نمایش کامل شعر...
نمایش کامل شعر...
نمایش کامل شعر...
نمایش کامل شعر...
نمایش کامل شعر