شعـــري براي تو

شعري براي تو گفتن چقدر مشكل بود.
اي آنكه ياد عزيزت هميشه در دل بود.
ميخواستم بروم دوردستهاي سبز
اما شكست پر و بال و پاي در گل بود.
قسمت نمود خدا تا تمام هستي را
من را تغزل و عشق و ترانه، حاصل بود.
ميبخشيام كه چنين بي شكوفهام، اما
درد فراق تو زخم خزان قاتل بود.
يادش بخير، صفا بود و مهرباني بود
اما چه سود، بود و نبود باطل بود.
با اينكه درد فراق تو آتشم ميزد،
حس حضور شريفت، شفاي عاجل بود.
ميخواستم بسرايم تمام عشقم را
"شعري براي تو گفتن چقدر مشكل بود."
حســـين شادمهــــر عشقم عاجل عشق گل دل صفا تغزل ترانه