خزان
ای باغبان دیر آمدی آهنگ هجرت ساز شد
لاله به خون آغشته و سرو سهی جانباز شد
اندیشه ی سبز زمین لرزید از تاخیـــر تو
در نوبهار آرزو فصل خزان آغاز شد
نرگس نگاه خویش را در داغ رود از دست داد
این جا بهای عاشقی بر حسب شندرغاز شد
مهر خموشی بر لب مرغ خوش الحان نقش شد
چامه به تعطیلی کشید ، کوکوی جغد آوازشد
توفان شبیخون زد به پهنای نگاه آسمان
طاووس در بند آمد و کرکس شه پروازشد
آنک رسیدی ساز کن ، تابوت نعش باغ را
شاید که چشمان رها از خواب غفلت بازشد