یک دنیا بی تو
یادَش به خیر. . .
شیرینیِ نگاهِ " تو "
و یادِ حرارتِ بوسه های نفس گیرت
چُنان حَواس قـلم را پرت می کرد،
که عاشقانه هایم
بحرِ طویلی میشد از، دوستت دارم
و تنها شاه بیتِ شعرهایم، نامِ زیبایِ تو می گشت.
-
یک دنیا بی تو
یادَش به خیر. . .
شیرینیِ نگاهِ " تو "
و یادِ حرارتِ بوسه های نفس گیرت
چُنان حَواس قـلم را پرت می کرد،
که عاشقانه هایم
بحرِ طویلی میشد از، دوستت دارم
و تنها شاه بیتِ شعرهایم، نامِ زیبایِ تو می گشت. -
من از اون آسمون آبی میخوام
می دونستی واسه تو با همه درگیر شدم
خُب اینم تاوانِ عشقت، مو به مو پیر شدم
من خودم شب بودم اما، شمعِ منزلت شدم
یه امید، یه آرزویِ ناب واسه دلت شدم
همه رفتنو تو موندی، پا به پام ترانه خوندی
" گُلِ ایوونِ بهار"* و میونِ شبام ن...
نمایش کامل شعر -
روزی اگر نبودم
روزی اگر نبودم و بودی
سری به خانه بزن
و بالشِ تنهایی مرا، که خیس غم است
پشتِ آن پنجره که رفتنت را دید
بنِشان...
نازنین،
به کوچه برگرد
و بازوان گرم آمدنت را
برای پنجره و بالش و دو چشم&nbs...
نمایش کامل شعر -
چه رویای شیرینی
چه رویای شیرینی:
" با دلهره بپری از خواب
- از لابلای کابوس تلخِ رفتنِ تو-
.
.
.
و " تو" باشی . . ."
پیچیده در میان پیچک دستانم
و " تو" باشی
میانِ امنِ آغوشم!
"کیاشا" -
بگُذار بوسه ای باشم
بگُذار بوسه ای باشم
داغ و سوزان
میان اندامت -
بخزم
خ
ی
س
و چو باران
به آسمانِ بکرِ تنت
عریان
لب-ب-لب
شستشو دهم
هرشب
طرح رویایی حضورت را
. . . -
یک گلوله وسطِ قلبِ خدا
من دلم میخواهد
یک گلوله بنشانم
وسطِ
قلبِ
" خدا "!
شاید از آتش عشقی، که به جانم انداخت
ذره ای دردِ مرا
" نوش " کُند . . .
و دِلش همچو دلِ این
" تنها"
تا سحر تیر کشد ! -
نفس زنان
نفس زنان
از دیوار کاهگلیِ خانه ای
دیدم که زور را میزَنَد!
"هِن هنِ" نفسهایش بود،
که پیشتر از او خود را بالا کشید
.
.
.
"سلام"
و صدای "بووووم" که حتما زمین خوردش!
در دستان خاکی...
نمایش کامل شعر -
کوچه های بی مرز سادگی
هراسان میدویم
در کوچه های بی مرز سادگی
که دوستی را، نفس بکشیم
تنهاییم. . .
- - - - -
آلایش دستهایشان، اما
چه سخت، میرماندمان!
&...
نمایش کامل شعر -
هزار شاه
هزار شاه
بر سر هر شاهراه
به کمین دلت نشسته اند،
ای " ماه "
و پیل سواران ابرهه بر قدمت جان نثار!
خداوندگارِ سپاه
به دست بوسی اَت که رسید،
بر او منِگر، بانو!!
- "ماتَ"ش مکن - -
بیا
در نگاهِ آینه " آآآه " کشیدم،
وقتی " تو" را
از آغوشِ من ربود. . .
دلت، برایِ غربتِ چشمهایم اگر تنگ نیست-
برایِ آینه هم دلت نمیسوزد!!!؟
بی " تو" ما سخت میشکنیم. . .
بیا
"کیاشا"...
نمایش کامل شعر -
چنبره ی درد
من به این فاجعه می اندیشم. . .
که در آن "روز مبادا" دستی
مشت خالی ز گل نام "تو" را
باز کند!!
و من از وحشت تکرار مکررهایم!
بهت تنهایی این"تنها" را
لابلای غم و یکریزی باران نگاهم
سخت آغوش کشم!! -
من به جهنم
همیشه،
از کابوسهای شبانه ی رفتنت،
سراسیمه میپرم از خواب!
کابوس دویدن،در سراشیبی تلخی که ترا از من میگیرد. . .
برهم زدن نظم بی رحم دنیا که در توانم نیست
من هم،
پا به پای غمت پیر میشوم "مادر"
با...
نمایش کامل شعر -
آسمان به جدت هیس!
نوبت عاشقی به ما که رسید
هزاروسیصدوپنجاهو. . . بار، آسمان تِپید!!
زن همسایه مون که آلزایمر داشت...!
صبح به صبح دوقلو می زایید!!
خرِ مشدی...؟
توُ اون دهِ بالا
یورتمه میره!هزار ماشا...
- - - - -<...
نمایش کامل شعر -
به انتها رساندی ام
بهای هر ساعت دلپذیر را
به نسبتی جانگداز
- ز اشک و رنج -
از دل این " تنها " ستانده ای
- - - - -
به انتها رساندی ام
یا که به آخر رسیده ام؟
آرامش کجاست ؟ کو؟!
"خدایم" . . . بگو
بگو کجا بود ک...
نمایش کامل شعر -
دیوانه میرقصم
دیوانه میرقصم
شبی در میانِ دشتی از بَرفِ سپید-
پیراهنِ غُصه ام را چاک میکنم. . .
- - - -
جام از پیِ جام-
جُرعه به جُرعه-
فریادِ " نوشا نوش"
میانِ شعله های خیسِ اندامی،
رَدِ تَنت را ز تنم پاک...
نمایش کامل شعر -
او همه را می بخشد، حتی " تو"را
چه شادم من، که " تنها "
بدهکار چشمهای مادرم هستم
با من درد کشید- بارید-
با من خندید - بارید-
با من گریست- و بی من هم- بی گمان می بارد
و می بخشدم، او همه را می بخشد، حتی " تو"را
- - - - -
مادرم...
نمایش کامل شعر -
عشقبازی
جنگل ببین که چگونه میسوزد!
"پاییز" مشعل به دست
تاجِ پرغرورِ بهار را، گویی-
به آتش کشیده است!
- - - - -
من عاشقِ عاشق شدن
به زیرِ بارانم
زیرِ بارانِ یکریزِ پاییزی.
بر روی سنگفرشی از آتشِ...
نمایش کامل شعر -
غربت چشمان تو
میان خوابت بودم
که کوچِ آرامِ لک لک ها
غربت چشمانِ "تو" را
در آسمان نقاشی کرد
اگر روزی بیاید که -"تو" هم- نیایی چه؟!!
با دلهره میپرم از خواب. . .
- - - - -
دستهایِ اعتمادت را عاشقانه بغل میکنم<...
نمایش کامل شعر -
بیا با هم بپریم. . .
چه شیطنتی تویِ چشمات بود
وقتی که دستمو گرفتی و گفتی:
"بیا با هم بپریم. . ."
انگشتهای لاغر و کشیدت رو به آرومی میونِ پنجه هام فشردم و گذاشتم غرورِ سرکشم از لذت سیراب شه
"پس با هم بشمریم" هیجانزده گفتم،
و فشار...
نمایش کامل شعر -
تو بگو سیب، گُلم
آرام،
آهسته بخند.
غصه ها میفهمند
که تو از کوچه یِ ما میگذری!
و حسادت به کمین لبِ خندان تو می آویزد
و دلم بغضِ تو را میگیرد،
می میرد...
تو بخند
تو بخندی خورشید
از نگاهِ نمکینِ تو چ...
نمایش کامل شعر -
بُغض
من و دلواپسی و غصه و درد
چشمایِ خیسو، یه بغضِ نامرد!
روزایِ بارونی
شبایِ همیشه سرد.
دیواری پُر از پیامِ تسلیت
تاجِ گلهایی همه از گُلِ زرد.
تنی " تنها" تویِ "راجِعُونِ" عشق
چیزی مثلِ من، یه روحِ شبگرد ....
نمایش کامل شعر -
تنِ بیچاره
آسمان صاف نبود
و در آن ظلمتِ تنها که دلم می پیمود
ماه هم پرتوِ خود را به خساست ز شبم می دزدید!!
جغد شومی از دور،
پوزخندی پاشید
که دلم هُری ریخت!!
دستی از شاخه یِ شب چنگ به پیراهن زد
عرقِ سرد به...
نمایش کامل شعر -
رقص عشق
تندیس های زیبا
بی شرمانه چشم نوازند !!
همچون قوهای سپیدی که بی پروا
رقص عشق را به حراج میگذارند
-با گردنهایی درهم تنیده-
اما
من "جوجه اردک زشت" خودم را میخواهم
هر چه بود<
...
نمایش کامل شعر -
چشمان تو
او قسم خوردبه زمین و به زمان
کآسمان"
"لکه ای از چشمِ شماست
و من اندیشه کنان
که چه سان
حجرالاسودِ چشمان تو را
!کعبه شوم
...
نمایش کامل شعر -
با باد رفته...
ای خدا خسته شدم بس ماندم، من تنها
-همچو آن کوه بلند-
یا که چون سیل به دامان دلم باریدم.
خسته شدم ...
کاش بودی خوشحال- تو به اندازه ی تنهایی من-
و خدا میداند غمگینم- بیش از آن مرز که زیبایی تو قد بکشد تا پایش- ......
نمایش کامل شعر
